اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم خوان

نویسه گردانی: HM ḴWAN
هم خوان . [ هََ خوا / خا ] (ص مرکب ) هم سفره . (یادداشت مؤلف ) :
بر او زآن شگفت آفرین خوان شدند
به خوردن نشستند و هم خوان شدند.

اسدی .


هم خوان تو گر خلیفه نام است
چون از تو خوردترا غلام است .

نظامی .


چو هم خوان خضری بر این طرف جوی
به هفتادوهفت آب لب را بشوی .

نظامی .


چه جای عزلت و ملک است کآنجا ساخت همت خوان
که عنقا مور خان گشت و سلیمان مرد هم خوانش .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
در دستور زبان به معنای صامت، بی صدا و گنگ؛ برابر با consonant انگلیسی.
همخان . [ هََ ] (اِخ ) از نواحی گرمسیر قدیم فارس بوده است . رجوع به فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 135 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.