اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم قدم

نویسه گردانی: HM QDM
هم قدم . [ هََ ق َ دَ ] (ص مرکب ) همراه و هم سفر و هم طلب . (برهان ) :
تا کی دم اهل ، اهل دم کو
همراه کجا و هم قدم کو؟

نظامی (لیلی ومجنون ص 50).


تا هم قدم شدیم سگ پاسبانْت را
از فرق فرقدین ، قدم برنهاده ایم .

خاقانی .


با طایفه ای جوانان صاحبدل همدم و همقدم بودم . (گلستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.