هم  کشیدن 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        HM  KŠYDN 
    
							
    
								
        هم  کشیدن . [ هََ ک َ /ک ِ دَ ] (مص  مرکب ) دوختن  لباس  بدون  دقت  و ظرافت : هرطور بود هم  کشیدم  و تنم  کردم . (یادداشتهای  مؤلف ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        رو در هم  کشیدن . [ دَ هََ ک َ دَ ] (مص  مرکب ) چهره  را ترش  کردن  به  نشانه ٔ قهر و خشم  و ناخشنودی . چین  بر چهره  افکندن  در مقابل  عمل  یا سخنی  ...