اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

همل

نویسه گردانی: HML
همل . [ هَِ ] (ع اِ) گلیم سطبر که اعراب پوشند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خیمه ٔ کهنه ٔ پشمینه . (منتهی الارب ). پاره . (از اقرب الموارد). || جامه ٔ درپی کرده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حمل . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سعدانه ٔ کلبی . یکی از صحابه است از طرف قوم خویش بحضورحضرت رسالت پناه فرستاده شده بود. بعدها در معیت خالدبن ولید...
حمل . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مالک بن نابغة الهذلی ، مکنی به ابونضلة. یکی از اصحاب کرام است و پاره ای احادیث شریفه را روایت نموده است .
حمل /haml/ ۱. بار برداشتن؛ چیزی بر دوش گرفتن. ۲. بار از جایی به جایی بردن. ۳. (اسم) بار. ۴. (اسم) بار درخت. ۵. (اسم) جنین. فرهنگ فارسی عمید. /////////...
حمل دار. [ ح َ ] (نف مرکب ) ج ، حمل داران : حمل داران درآمدند بکارحمل بر حمل ساختند نثار. نظامی .|| در تداول ، حمل دار و حمله دار؛ رئیس کاروان ...
بُرج حَمَل. نام اولین بخش یا بُرج دائرة البروج * است که مطابق می باشد با اولین ماهِ گاه شماری رسمی کشور افغانستان و همچنین گاه‌ شماری بُرجیِ ایران. بُ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: زایمان zâymân.**** فانکو آدینات 09163657861
این واژه اربی است و پارسی آن این می باشد: جیناوات jinãvãt (اوستایی: جَئینیاوَرَت)
حمل هوهو. [ ح َ ل ِ هَُ وَ هَُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حمل مواطاة شود.
حمل کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بردن . کشیدن . بار کردن . برداشتن . || نسبت کردن . اسناد کردن . اسناد دادن . فرض کردن . احتمال دادن : و ا...
حمل مواطاة. [ ح َ ل ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چون دو معنی در ذهن درآید و یکی را وصف کنند، بدیگر معنی نه به آن طریق که حقیقت هر دو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.