اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هوش رفته

نویسه گردانی: HWŠ RFTH
هوش رفته . [ رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بیهوش . ازهوش شده . مقابل بهوش :
هوش رفته چو هوش یافته شد
سرش از تاب شرم تافته شد.

نظامی .


چون ز گرمی گرفت مغزش جوش
در تن هوش رفته آمد هوش .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.