هوع
نویسه گردانی:
HWʽ
هوع . [ هََ ] (ع مص ) قی کردن . (المصادر زوزنی ). قی کردن بی تکلف . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). هیعوعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سبک گردیدن و اندوهناک گشتن . || بر یکدیگر برجستن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آهنگ کردن قوم . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (اِمص ) بدی آز و حرص و سختی آن . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || دشمنی . (آنندراج ).هوع . (آنندراج ). عداوت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اعتدال هوا. [ اِ ت ِ ل ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تساوی آن در گرمی و سردی . (ناظم الاطباء).
طاحون هواء. [ ن ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طاحون هوائی .
کنایه از کار سخت و دشوار که معمولاً برای نکوهش کسی بکار میرود که کاری کوچک را بزرگ و ناممکن می پندارد یا چنین وانمود میکند: انگار میخواد فیل هوا کنه! ...
هَوا-ژِل یا آیرو ژل ماده ای است مصنوع که کمترین چگالی را در میان مواد جامد دارد. این مادّه از یک ژل به دست میآید که در آن قسمت مایع ژل با گاز جایگزین...
کسی که به خاطر انجام کاری آسان کلّی بهانه میآورد، این اصطلاح حکایت حال او میشود.