اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هیض

نویسه گردانی: HYḌ
هیض . [ هََ ] (ع مص ) شکستن استخوان از پس جبر. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). باز شکستن استخوان را بعد گرفتگی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسر بعد از جبر. (بحر الجواهر). || سرگین انداختن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || بازگردان کردن بیماری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). دردی بر دردی . (بحر الجواهر). هیض مرض ؛ گرفتار کردن بیماری کسی را پی در پی . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تخم حرام
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خون حیض . [ ن ِ ح َ / ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خون ماهیانه ٔ زنان . طمث : حیض . (یادداشت مؤلف ). رجوع به حیض شود.
غسل حیض . [ غ ُ ل ِ ح َ / ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غسلی که زن حائض پس از پاک شدن از حیض به عمل می آورد. سر شستن . رجوع به غُسل شو...
حیض الرجال . [ ح َ ضُرْ رِ ] (ع اِ مرکب ) غیبت و کلام بی فایده . (غیاث ، از لطایف ) (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ).
قابلیت استفاده؛ سودمندی
قاعده آور emmenagogue به طور گسترده برای شرح گیاهانی به کارمی‌رود که در درمان بیماریهای دستگاه تولید مثل زنانه مورد استفاده قرار می‌گیرند. با کمی اغ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.