اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هیهات

نویسه گردانی: HYHAT
هیهات . [ هََ ت َ / ت ِ / ت ُ ] (ع اِ فعل ، صوت ) چه دور است . (ترجمان القرآن جرجانی ). مبنی و معرب است . دور است و در آن لغاتی است . (منتهی الارب ). و فارسیان در مقام تحسر و تأسف استعمال نمایند.(آنندراج ). اسم فعل است و معنی آن دور است و در آن پنجاه ویک لغت آمده است . (اقرب الموارد) :
امید وفا دارم هیهات که امروز
در گوهر آدم بود این گوهر نایاب .

خاقانی .


روزگارم وفا کند هیهات
روزگار این به روزگار کند.

خاقانی .


درخور تخت و آفرین باشد
لیک هیهات اگر چنین باشد.

نظامی .


دگر سر من و بالین عافیت هیهات
بدین هوس که سر خاکسارمن دارد.

سعدی .


که هیهات قدرتو نشناختم
به شکر قدومت نپرداختم .

سعدی .


رود به خواب دو چشم از خیال تو؟ هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو؟ حاشاک .

حافظ.


آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم .

حافظ.


سینه ٔ تنگ من و بار غم او؟ هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم .

حافظ.


هیهات چگونه سر کند کس
ره بر دم تیغ و پای در خس .

ابوالفضل فیاضی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.