گفتگو درباره واژه گزارش تخلف یاسر نویسه گردانی: YASR یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) کوهی است در منازل ابی بکربن کلاب که آن را یا سره خوانند سری بن حاتم گوید : لقد کنت اهوی یاسر الرمل مرةفقد کاد جنی یاسرالرمل یذهب .(معجم البلدان و تاج العروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی یاسر یاسر. [ س ِ ] (ع ص ) شترکش که گوشت بهره بهره کند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ).شترکش . (ناظم الاطباء). کشنده ٔ شتر. جزار. (از اقرب الموارد). ||... یاسر یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) خادم هارون الرشید و کسی است که به فرمان هارون جعفر برمکی را بقتل رسانید. رجوع به حبیب السیر جزو سوم از مجلد دوم و مع... یاسر یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) ابن احمد شمید. احمد شُمَید حلبی را دو پسر بود یکی به نام ناصر و دیگر موسوم به یاسر و آنها به رستمدار مازندران آمدند پسر ... یاسر یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) ابن النصر قاضی نیشابور بوده است . صاحب تاریخ بیهق ذیل ترجمه ٔ احوال (محمدبن سعید البیهقی معروف بمحم ) آرد: و از اشعار ... یاسر یاسر. [ س ِ ] (اِخ )ابن بلال مکنی به ابوالفرج وزیر. یاقوت ذیل ترجمه ٔ احوال نصربن عبداﷲبن مخلوف آرد: و به یمن رهسپار شد ودر سال 563 به ... یاسر یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) ابن تنعم یکی از ملوک یمن است و ابوریحان در نسب او آرد: هواسعدبن عمروبن ربیعةبن مالک بن صبیح بن عبداﷲبن زیدبن یاسر... یاسر یاسر.[ س ِ ] (اِخ ) ابن ذی الاذعار. ابن خلدون گوید: مسعودی گفته است که ذوالاذعار از ملوک تبابعه ٔ یمن پیش از افریقش بن قیس بن صیفی بود و د... یاسر یاسر.[ س ِ ] (اِخ ) ابن سوید جهنی صحابی است . (تاج العروس )(از منتهی الارب ). رجوع به الاصابة جزء 5 ص 333 شود. یاسر یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) ابن عامر کنانی مذحجی عنسی ، مکنی به ابوعماربن یاسر معروف و خود نیز از صحابه و از نخستین کسانی بود که اسلام پذیرفت . رج... یاسر یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) ابن عمار از بزرگان سیستان بوده است . در تاریخ سیستان ذیل عنوان «اکنون یاد کنیم بعضی نامهای ایشان که از پس اسلام بزر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود