یام
نویسه گردانی:
YAM
یام . (اِخ ) نام پسر نوح که در طوفان غرق شد و او را کنعان نیز گفته اند. صاحب مجمل التواریخ والقصص گوید : پس طوفان برآمدن گرفت از بالا و زیر، پسر نوح کنعان و دیگر روایتی نام او یام ... (ص 185). خواندمیر آرد: به صحت پیوسته که نوح علیه السلام را پسری بود مشرک یام نام و وی را کنعان نیزگویند و آن با مادر خود که مسماة بواعله بود در دخول کشتی با نوح اتفاق نکرد و آنجناب هرچند ولد خود رااز آب تحذیر فرمود بسمع قبول نشنود و گفت : «ساوی الی جبل یعصمنی من الماء» لاجرم آن پسر با مادر در نظر نوح (ع ) غریق بحر فنا گشتند. (حبیب السیر ج 1 ص 13).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اسپ یام . [ اَ پ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسپی که برای داک چوکی در منازل گذارند. علامی فهامی نوشته : میرزا کوکه را از گجرات به اسپ ی...
چشمه یام . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است جزءدهستان دودانگه ٔ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین که در 6 هزارگزی ضیأآباد و 6 هزارگزی راه شوسه واقع اس...
یام بردار. [ ب َ ] (اِ مرکب ) مالیاتی که برای یامها در دوره ٔ امراء آق قویونلو می گرفتند. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به یام شود.