اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یان

نویسه گردانی: YAN
یان . (اِ) به معنی هذیان باشد و آن سخنان نامربوطی است که بیماران خراب گویند.(برهان ). در فرهنگ به معنی هذیان نوشته ، از این قرارلفظ هذیان را که عربی است پارسیان معجم کردند چنانکه عیالمند را یالمند گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). هذیان . (رشیدی ) (جهانگیری ). چرند و پرند. پرت و پلا. شر و ور. ترت و پرت . هاداران پاداران :
با سخن تو همه سخنها یان است ۞
با هنر تو همه هنرها بیکار.

فرخی .


|| صوفیه آنچه در عالم غیب مشاهده می شود یان می گویند و یانات جمع آن است و عربان کشف خوانند. (برهان ). شطح ۞ . || غش و بیهوشی . (ناظم الاطباء). || مرکب و راحله . (جهانگیری ). || (ترکی ، اِ) به ترکی طرف و جانب را میگویند. (برهان قاطع). || در اصطلاح یراق اسب درشکه و ظاهراً ترکی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
یان کائوچین . [ ] (اِخ ) جانشین «کیئوچیئوخیو» دومین پادشاه قسمتی از باختریان یا کوشان و کشان که به گفته ٔ مورخان چینی در آن سرزمین به ...
حسین آباد ماق یان . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج . واقع در 12هزارگزی شمال باختر کامیاران و 2هزارگزی ...
دان یعن . [ ] (اِخ ) این نام که در (دوم سموئیل 24:6) مذکورست دور نیست که همان دانیان باشد و آن خرابه ای است که در نزدیک اکزیب واقع اس...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.