اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یأس

نویسه گردانی: YAS
یأس . ۞ [ ی َءْس ْ ] (ع اِمص ) نومیدی . خلاف رجا. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).ناامیدی . بی امیدی . نمیدی . قنوط. حرمان :
یاسمین خندان و خوش زان است کز من غافل است
یأس من گر دیده بودی یاسمین بگریستی .

خاقانی .


طالبان او لباس یاس در پوشیدند و طمع از اوبریدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- آیه ٔ یأس بودن ؛ مظهر ناامیدی بودن . جز سخنان ناامیدکننده نگفتن .
- آیه ٔ یأس خواندن ؛ یکباره ناامید کردن .
- یأس آمیز ؛ توأم با یأس . توأم با ناامیدی .
- امثال :
الیأس احدی الراحتین ؛ نومیدی دویم آسودگی است . (امثال و حکم ج 1 ص 281) :
بهر حق یکبارگی بگذار دین
نفس را کالیأس احدی الراحتین .

مولوی (امثال و حکم ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ماندگار در ذهن ها، کسی یا چیزی که وقتی با آن آشنا می‌شویم، کم کم ذهن ما را اشغال می‌کند؛ تا جایی که نمی‌توانیم به چیز دیگری فکر کنیم.
یاس کند. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بوکان شهرستان مهاباد، در 16500گزی خاور بوکان و 15000 گزی خاور شوسه ٔ بوکان به سقز با 221 تن سکنه . (...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.