اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یحیی

نویسه گردانی: YḤYY
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن احمدبن ابی المجد ابراهیم خالدی شبذی ابیوردی علامه ، ازمردم شبذ از دیه های ابیورد بود. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
یحیی .[ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن المبارک بن مغیره ٔ عدوی ، مکنی به ابومحمد و معروف به یزیدی . رجوع به یزیدی شود.
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن برکات بن محمدبن ابراهیم بن برکات بن ابی نمی ، شریف حسنی ، از امرای مکه و متولد آنجا بود و مدتی در شام مسکن ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن بطریق ، مکنی به ابوزکریا، مترجم کتب ارسطو و بقراط و اسکندروس به عربی در زمان مأمون بود و از ترجمه های او سر...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن بکر، فقیه حنفی است و کتاب الشروط از اوست . (ابن الندیم ).
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن تقی الدین بن اسماعیل بن عبادةبن هبةاﷲ شافعی حلبی دمشقی معروف به فرضی ، عالم حساب و فرایض و هندسه بود. به ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن تلمیذ، از پزشکان بلندپایه و حاذق و دانشمند مسیحی در دولت عباسی و مورد اعتماد و احترام بود و به جاه وثروت و ...
یحیی . [ ی َح ْ یا] (اِخ ) ابن تمیم بن معزبن بادیس صنهاجی حمیری متولدبه سال 457 و متوفی به سال 509 هَ . ق . وی از پادشاهان دولت صنهاجی ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن ثابت بن حازم رفاعی حسینی ، نقیب اشراف طالبیان در بصره و واسط و بطائح و اطراف آن ، و جد امام احمد رفاعی و خ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن جریر، مکنی و معروف به ابونصر تکریتی ، پزشک و منجم وعالم هیأت بود. رجوع به ابونصر (تکریتی ...) شود.
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن جعفر (ابوعبداﷲ) بن محمدبن معمر، مکنی به ابوالفضل ومعروف به زعیم الدین ، مردی دانشمند و از رجال نامی دولت ع...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.