یحیی
نویسه گردانی:
YḤYY
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ )ابن ابی منصور فارسی ، مکنی به ابوعلی ، زبده ٔ آل منجم بود که از آنان دانشمندانی در ادب و نجوم و کلام برخاسته اند. در دربار مأمون عباسی به فضل بن سهل پیوست وفضل در نجوم به رأی او عمل میکرد. پس از کشته شدن فضل به تشویق مأمون از دین مجوس دست کشید و اسلام آورد و به دستور مأمون در ساختن رصد و اصلاح ابزار آن در شماسیه ٔ بغداد و کوه قاسیون دمشق خدمت کرد. و به سال 230 هَ . ق . درگذشت و کتاب «الزیج الممتحن » و «مقالة فی عمل ارتفاع سدس ساعة لعرض مدینة الاسلام » و «کتاب » که محتوی رصدگیری آن است و رسالات دیگری در ارصاد از اوست . (از اعلام زرکلی ). یحیی آنگاه که به طرسوس می شد وفات کرد و در حلب به مقابر قریش مدفون گشت و قبر او تا زمان ابن الندیم (377) معروف بوده است . و خاندان یحیی بنومنجم یا آل المنجم خوانده میشود. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به گاهنامه و فهرست ابن الندیم صص 357 - 359 و تاریخ الحکماء فقطی و التفهیم ص 161 و 163 و معجم الادباء ج 7 ص 287 و نیز ماده ٔ بنومنجم شود.
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن شرف بن مری بن حسن حزامی حورانی نووی شافعی ، در فقه و حدیث علامه بود. رجوع به نووی (یحیی بن شرف ...) شود.
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن شمس الدین بن امام المهدی احمدبن یحیی حسنی علوی (شرف الدین )،امام متوکل علی اﷲ از ائمه ٔ زیدیه ٔ یمن و از ف...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن صاعدبن یحیی ، مکنی به ابوالفرج و ملقب به معتمد الملک و معروف به ابن تلمیذ، پزشک و شاعر و ادیب عصر عباسی . ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن صالح بن یحیی شجری صنعانی ، معروف به سحولی ، از قضات و فقها و وزرای زیدیه بود و به سال 1134 هَ . ق . در صنعا ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن صنور صیاد ضبی ، مثل است در سختی و صلابت . (منتهی الارب ).
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن صولات بن ورساک بن ضری بن رفیک بن مادغش بن بربر که «جانا» یا «شانا» معروف به زَناتَه دومین قبیله بربرهای ع...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن طیب یمنی نحوی ، مردی ادیب و شاعر بود. تصنیف مختصری در فقه دارد. هرگز اشعار طولانی نمی گفت و مدیحه ها و هجویه...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عباس معروف به صبح ازل ، از مردم مازندران و مؤسس فرقه ٔ ازلیان است . رجوع به صبح ازل شود.
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل بن سهل یکی ، شاعری هجوگوی بود و در معانی نیز تصرف می کرد. وی از مردم «یکة» از قلعه های مرسیه و به...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل بن عبدالرحمان بن مجید فهری ، مکنی به ابوبکر، شاعر مغرب در روزگار خود بود. تولد یحیی به سال 535 هَ ....