اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یحیی

نویسه گردانی: YḤYY
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عمر. مؤسس از ملوک ملثمین یعنی مرابطین است و به یکی از قبائل انتساب داشته و یکی از مریدان عبداﷲبن یاسین صاحب خروج و دعوت بوده به امر وی در تحت فرماندهی خویش لشکری ترتیب داد و از تاریخ 440 تا 447 هَ. ق . به امارت و قیادت پرداخت و در همین تاریخ درگذشت و برادرش ابوبکر جانشین او گردید و به قصد نشر و تشریح دین اسلام به اعماق صحرای کبیر و سودان رفت و دیگر اثری از وی پیدا نشد و عموزاده اش یوسف تاشفین به تأسیس و تشکیل حکومت نائل شد ولی با این وصف یحیی بن عمر مؤسس و اولین پادشاه این سلاله بشمار می رفت . (از قاموس الاعلام ترکی ). یحیی بن عمربن تکلاکین لمتونی ، مکنی به ابوزکریا، بنیانگذار دولت مرابطین در مغرب اقصی و از رؤسای لمتونة در صحرا بود. وی با یحیی بن ابراهیم کدالی حج گزارد و در بازگشت به قیروان یحیی بن ابراهیم از ابوعمران فاسی فقیهی خواست و سرانجام عبداﷲبن یاسین بن مکو جزولی فقیه با آنان همراه شد چون یحیی درگذشت عبداﷲبن یاسین از آنان کرانه گرفت و در جزیره به انزوا پرداخت . یحیی بن عمر و برادرش ابوبکر و چند نفر با او بودند. مردم آگاه شدند و بدانان روی آوردند تا حدود هزار مرد پیرو یافتند. شیخ عبداﷲ به پیروانش گفت بر ما لازم است که بر حق و دعوت مردم قیام کنیم . اطرافیان اطاعت کردند و از قبایل لمتونة و کدالة و مسوفة با هر کس که با آنان به مخالفت پرداخت جنگ کردند. گروه بیشماری پیرو آنان گشتند و شیخ به ایشان اجازه داد تا صدقه هایی از اموال مردم بگیرند وآنان را «مرابطین » خواند. فرماندهی آن قوم در جنگ با یحیی بن عمر بود. یحیی بن عمر پس از جنگها و پیروزیها در جنگ با سپاه «جدالة» در سرزمین درعة با جمع کثیری کشته شد (447 هَ . ق ) و پس از وی برادرش ابوبکر به حکومت لمتونة و توابع آن رسید. (از اعلام زرکلی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن محمد (ناصر)بن یعقوب (المنصور)بن یوسف بن عبدالمؤمن کومی ، مکنی به ابوزکریا و معروف به المعتصم المؤمنی از ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف انصاری ، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن الصیرفی ، مورخ و از گویندگان نیکو سخن و از مردم غرناطة ب...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف سعیدی ملقب به تقی الدین و معروف به ابن الکرمانی ، محقق و دانشمند و پزشک و محدث و شاعر و نویسند...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن محمد شفیعاصفهانی ، از فقهای شیعه و از مردم اصفهان بود. وی را تألیفاتی است و از آن جمله است : 1- تفضیل الائ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن مطهربن اسماعیل ، از نسل قاسم بن محمد حسنی ، از مردم صنعاء و مورخ و ادیب و شاعر بود. از آثار اوست : 1- العطاء و ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن مظفر شاه بن امیر مبارزالدین بن مظفر معروف به شاه یحیی و ملقب به نصرةالدین شاه ممدوح خواجه حافظ که از طرف ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن معاذ رازی واعظ، مکنی به ابوزکریا، یکی از رجال طریقت است . ابوالقاسم قشیری ذکر او را در رساله بیاورده و از ج...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن معطی . رجوع به ابن معطی (زین الدین ...) شود.
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن معمربن سهیل قرشی بصری ، مکنی به ابوزکریا از محدثان بود و با ابراهیم خطابی به اصفهان آمد و از اصمعی و ازهر ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن معین بن عون بن زیادبن بسطام بن عبدالرحمان مری بغدادی ، حافظ حدیث مشهور، مکنی به ابوزکریا، عالم و حافظ حدیث ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.