یحیی
نویسه گردانی:
YḤYY
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی حمیدالدین حسنی علوی طالبی ، امام المتوکل علی اﷲبن منصور باللّه ، از ملوک یمن ، از امامان زیدیه بود. به سال 1286 هَ . ق . در صنعا به دنیا آمد و به سال 1322 هَ .ق . پس از مرگ پدر به امامت رسید. صنعا را که در آن روزگار در دست ترکها بود پس از جنگهای زیاد به تصرف درآورد و ترکها را از یمن بیرون کرد و خود به استقلال حاکم یمن شد و همه ٔ امور حکومت را از جزء تا کل به دست گرفت و به قدرت و استبداد حکومت راند. مرگ وی به سال 1367 هَ . ق . بود و 14 پسر از او باقی ماند که لقب «سیوف الاسلام » داشتند. یحیی به شعر و ادب اشتغال داشت و اشعار فراوانی سروده است . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
یحیی . [ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن احمد اندلسی ، مکنی به ابوبکر ومعروف به ابن خیاط، ادیب و شاعر و عالم در حساب و هندسه و محیط به علم نجوم بود ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن هذیل تجبیبی غرناطی ، مکنی به ابوزکریاء و معروف به ابن هذیل ، از مردم غرناطه و مردی دانشمن...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن احمدبن ابی السعود کازرونی ، از بزرگان علمای شافعی بود. رجوع به ابوالسعود شود.
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالسلام بن رحمون ، مکنی به ابوزکریا معروف به عُلَمی ّ فقیه مالکی ، از مردم قسطنطنیه بود. به مصر مس...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن احمدبن علی ، عمادالدین بن مظفر، معروف به ابن مظفر، از دانشمندان زیدی بود و به سال 875 هَ . ق . درگذشت . از آثا...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن احمدبن علی یاسین حمیری ، ملقب به محیی الدین و مکنی به ابوزکریا و معروف به ابن المعلم ، از شعرا و فقهای حنبل...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن احمدبن عمربن یوسف ، شرف التنوخی حموی الاصل کرکی قاهری شافعی معروف به ابن العطار، ادیب و شاعر و اصلاً از حمات...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن حسن بن قس رندی نفزی حمیری اندلسی فاسی ، مکنی به ابوزکریا و معروف به سراج ، عالم حدیث در ف...
یحیی . [ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن احمدبن یحیی بن حسن بن سعید حلی هذلی ، مکنی به ابوزکریا و معروف به ابن سعید، از فقهای شیعه و در علم زبان و ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن احمد دردیری (دکتر) فاضل مصری ، از بنیانگذاران جمعیت «شبان المسلمین » و از اعضای مجلس اداره ٔ آن بود و سی سال...