گفتگو درباره واژه گزارش تخلف یحیی نویسه گردانی: YḤYY یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) دمشقی ۞ ، دستور کنیسه ٔ یونانی .مولد او به شام ، وفات او پس از 754 هَ . ق . و یاد کرد و ذُکران وی به ششم مارس است . (یادداشت مؤلف ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی یحیی دیلمی یحیی دیلمی . [ ی َح ْ یا دَ ل َ ] (اِخ ) او را کتابی بوده است در رد بر فلاسفه و گویند تهافت الفلاسفه ٔ امام غزالی انتحال یا اقتباس از این کت... یحیی کرابی یحیی کرابی . [ ی َح ْ یا ک َرْ را ] (اِخ ) امیر خواجه یحیی بن حیدر. رجوع به یحیی (ابن حیدر کرابی ...) شود. فضل بن یحیی فضل بن یحیی . [ ف َ ل ِ ن ِ ی َ یا ] (اِخ ) ... برمکی . وزیرهارون الرشید و برادر همشیر اوست . از بخشنده ترین مردم زمان خود بود. رشید او را به مدت... یحیی بن اکثم یحیی بن اکثم تمیمی (تولد ۱۵۹هجری و متوفی سال ۲۴۲ هجری قمری) از علمای اهل سنت بود که در زمان مأمون سمت قاضی القضات بغداد را عهده دار بود.[۱] وی مناظرات... یحیی بن معین یحیی بن مَعین بن عون بن زیاد بن بسطام با کنیهٔ أبو زکریا (۱۵۸هـ. ق. /۷۷۵م در نزدیکی الانبار— ۲۳۳هـ. ق/۸۴۷م در مدینه) محدث و رجالی در قرون اولیهٔ پس از... رجأبن یحیی رجأبن یحیی . [ رَ ءِ ن ِ ی َ ح ْ یا ] (اِخ ) ابن عمر الغسانی ، مکنی به ابوزبیر. تابعی است . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ابوزبیر شود. یحیی لاهوری یحیی لاهوری . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) یحیی خان لاهوری ابن میرزا بابر، اصلش از قوم افشار بود. پدرش به لاهور سکنی گزید و او به سال 1179 هَ . ق . ... یحیی قزوینی یحیی قزوینی . [ ی َح ْ یا ق َزْ ] (اِخ ) رجوع به یحیی (ابن عبداللطیف ...) شود. یحیی المنادی یحیی المنادی . [ ی َح ْ یَل ْ م ُ ] (اِخ ) قاضی القضاة، متوفی به سال 871 هَ . ق . او راست : 1- حاشیه بر مختصر الروض الانق فی شرح غریب السیر. ... یحیی بحرانی یحیی بحرانی . [ ی َح ْ یا ب َ نی ی ] (اِخ ) ابن محمد ازرق بحرانی ، ثائری خونریز از مردم بحرین بود و به سال 255 هَ . ق . بر المهتدی خلیفه خر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ صفحه ۲۲ از ۲۵ ۲۳ ۲۴ ۲۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود