اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یخ بسته

نویسه گردانی: YḴ BSTH
یخ بسته . [ ی َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) افسرده . فسرده . یخ کرده . (یادداشت مؤلف ). منجمدشده و مانند یخ فسرده شده . (ناظم الاطباء) :
رهی دراز در او جای جای یخ بسته
در این دو خاک به کردار راه کاهکشان .

مسعودسعد.


در صبوحش که خون رز ریزد
ز آب ِ یخ بسته آتش انگیزد.

نظامی .


و رجوع به یخ بستن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.