اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یزید

نویسه گردانی: YZYD
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن هبیرةبن مثنی فرازی ، مکنی به ابوخالد، از رجال نامی مروان حمار آخرین خلیفه ٔ اموی بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 6). قصرابن هبیره را او بنا کرد. (از نخبة الدهر دمشقی ). ورجوع به ماده ٔ ابن هبیرة و اعلام زرکلی و حبیب السیر ج 1 و نخبة الدهر دمشقی ج 1 و 3 و 4 عیون الاخبار و عقدالفرید ج 1 و 2 البیان والتبیین و تاریخ سیستان ص 133 و مجمل التواریخ والقصص و تاریخ الخلفاء ص 221 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ربیعة. رجوع به یزیدبن زیادبن ربیعة شود.
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن رومان اسدی ، یکی از قراء که نافع قرائت را از او اخذ کرد. (نفائس الفنون ). یزیدبن رومان قاری ، مکنی به ابوروح ، تابع...
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زریع بصری عیشی ، مکنی به ابومعاویه ، در عصر خود محدث بصره بود. احمدبن حنبل و ابن سعد او را ستوده و از ثقات شمرده اند...
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زمعةبن ابی جیش الاسود اسدی قرشی ، از صحابه و یکی از کسانی بود که ریاست قبیله ٔ قریش در دوران جاهلی بدانان ختم ش...
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زیادبن ربیعه حمیری ، مکنی به ابوعثمان و ملقب به مفرغ ومعروف به ابن مفرغ ، شاعر غزلسرا و هجوگوی چیره دستی بود و ن...
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن سلمةبن سمرة. رجوع به یزید (ابن طثریه ...) شود.
یزید. [ ی َ ] (اِخ )ابن سوید ازدی مصری ، مکنی به ابورجاء و مشهور به یزیدبن ابی حبیب ، در صدر اسلام مفتی اهل مصر بود. وی نخستین کسی است که...
یزید. [ی َ ] (اِخ ) ابن شجره ٔ رهاوی ، از فرمانروایان بزرگ ونامدار و شجاع دوران اموی و از یاران معاویه بود. معاویه او را به سرکردگی سه هزا...
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن صقلاب . رجوع به یزیدبن محمدبن صقلاب ... شود.
یزید. [ ی َ ](اِخ ) ابن ضبة. رجوع به یزیدبن مقسم ثقفی ... شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.