اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یک چشمه

نویسه گردانی: YK CŠMH
یک چشمه . [ ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) (از: یک + چشمه ) یک نمونه . بخشی . گوشه ای . انموذجی : یک چشمه از فنون کشتی گیری عرضه کرد.
- یک چشمه کار ؛ کار خوب و آراسته . (آنندراج )(غیاث ).
- یک چشمه کردن ؛کنایه از زیب و زینت کردن . (آنندراج ) :
عروس صبحدم یک چشمه کرده
به بام چارمین ایوان برآمد.

میرخسرو (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
یک چشمه . [ ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) (از: یک + چشم + َه ) یک چشم . واحدالعین : سحرگه که یک چشم یابد کلیدبه آیین یک چشمه آ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.