اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یک سراسر

نویسه گردانی: YK SRʼSR
یک سراسر. [ ی َ / ی ِ س َ س َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یکسر. (آنندراج ) :
آن جوهرم که می شکنند از براش سر
باور کنی اگر ببری یک سراسرم .

باقر کاشی (از آنندراج ).


|| یکسر. از یک جانب . یکسو :
وسعت ملک جنون هم یک سراسر بیش نیست
منتهای منزل چاک گریبان دامن است .

مخلص کاشی (از آنندراج ).


و رجوع به یکسر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.