اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یک شست

نویسه گردانی: YK ŠST
یک شست . [ ی َ / ی ِ ش َ ] (ص مرکب ) هم نشین باشد و کنایه از دو رفیق و دو مصاحب هم هست . (برهان ) (از آنندراج ). هم نشین . مجالس . مصاحب . دو رفیق . (ناظم الاطباء). یک نشست .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شصت یک . [ ش َ ی َ ] (اِ مرکب ) یک قسمت از شصت قسمت چیزی . (ناظم الاطباء). از شصت یکی .یک شصتم (160). (یادداشت مؤلف ). رجوع به شصت شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.