یمان
نویسه گردانی:
YMAN
یمان . [ ی َ ] (اِ) تابش و ضیا و تابانی . (ناظم الاطباء). || بیماریی است مهلک اسب را که به زودی کشد. (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
یمان . [ ی َ ] (اِخ ) صورتی از یمن . (یادداشت مؤلف ) : دلم ز شوق عقیق لبش رسید به جان نسیم رحمتی از جانب یمان برسان . سلمان ساوجی .و رجوع...
یمان . [ ی َ ] (اِخ ) ابن رباب . ازبزرگان متکلمان خوارج . اول در فرقه ٔ ثعلبیه بود سپس به فرقه ٔ بهییه پیوست . و از اوست : کتاب المخلوق . کتاب ...
یمان جلق . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اکراد ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، واقع در56هزارگزی باختر کرج و 7هزارگزی راه شوسه ٔ کرج به ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جزع یمان . [ ج َ ع ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) همان مهره ٔ یمنی است و مخفف جزع یمانی باشد. رجوع به جزع یمانی شود : بدور چشم تو بدگوه...