یوز. (نف مرخم ) جوینده و طلب کننده و شکارکننده . (ناظم الاطباء). جوینده و طلب کننده . (از برهان ). ماده ٔ مضارع یوزیدن یا یوختن و در ترکیب با ...
یوز.(اِ) جانوری شکاری کوچک تر از پلنگ که بدان مخصوصاً شکار آهو و مانند آن کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان ).قضاع . اکشم . کشم . شکیمة. کثعم . (من...
یوز. (اِخ ) نام کویی به بلخ . (یادداشت مؤلف ).
یوزپلنگ آسیایی یا یوزپلنگ ایرانی (نام علمی: Acinonyx jubatus venaticus) یک زیرگونهٔ بهشدت خطر در معرض انقراض از یوزپلنگ است که اکنون تنها چند ده قلاد...
ره یوز. [رَه ْ ] (نف مرکب ) راه یوز. سخت راه جوی . (یادداشت مؤلف ). راه جوی . (لغت فرس اسدی ). رجوع به راه یوز شود.
کام یوز. (ص مرکب ) (از کام + یوز) کامجوی . (یادداشت مؤلف ). و نیز رجوع به کام پوز و یوز در برهان شود.
جنگ یوز. [ ج َ ] (نف مرکب ) جنگ جوی . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). رجوع به یوز شود.
چاه یوز. (اِ مرکب ) ۞ قلاب چندند که بدان دلو از چاه بیرون آورند. (انجمن آرا). کنایه از قلاب آهنین که چیزهای در چاه افتاده را بدان برآر...
راه یوز. (نف مرکب ) سخت جوینده ٔ راه . (یادداشت مؤلف ). راهجوی . رهجوی . رهیوز. (یادداشت مؤلف ).
رزم یوز. [ رَ] (نف مرکب ) رزم یوش . رزمساز. (آنندراج ). جنگاور. جنگجو. رزم توز. (فرهنگ فارسی معین ). جنگجوی . (ناظم الاطباء). به معنی جنگجوی با...