اجازه ویرایش برای همه اعضا

آرته

نویسه گردانی: ʼARTH
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) ۞ یا اَرتاوَزْد ۞ . نام بسیاری از شاهان ارمنستان و مشهورترین آنان ، پسر تیگران (50 ق . م .) است . وی آنتوان را ب...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) از بزرگان پارس معاصر کوروش بزرگ هخامنشی . وی خود را از بنی اعمام کوروش میدانست . وی از جانب کوروش نزد مادیها فرس...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) یکی از مادیها و از دوستان کوروش بزرگ هخامنشی که در مسابقه ٔ اسب دوانی در حضور کوروش پیروز شد. (ایران باستان ص 4...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) پسر فَرناس معاصر خشیارشا. او در دربار ایران مورد توجه بود و خشیارشا را تا هلس پونت با شصت هزار تن مشایعت کرد و چون ...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) والی کیلیکیه بزمان اردشیر اول هخامنشی . (ایران باستان ص 931 و 932).
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) از سران معاصر اردشیر دوّم هخامنشی . وی یکی از سه سردار ایرانی است که با آری ُ بَرزَن همدست شده بر اردشیر دوم یا...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) والی فریگیه ٔ سفلی (فریگیه ٔ هلس پونت ) بزمان اردشیر سوم هخامنشی . وی در 356 ق . م . بر او یاغی شده ، خارِس نام آتن...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) از سران وُلاة عهد داریوش سوم هخامنشی و او پدر سه دختر بود:1 - بَرسین زن مِم نُن سردار یونانی اُخُس که بعد زن غ...
ارته باذ. [اَ ت َ ] (اِخ ) پدر کُفِس که در زمره ٔ آژِما (قراولان خاصه ) اسکندر پذیرفته شد. (ایران باستان ص 1885).
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) آراداوازت . از ولاة ارمنستان . موسی خورِنی گوید (بند 78): چون اردشیر خبر یافت که یکی ازولاة ارمنی فرار کرده و پسر ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.