اجازه ویرایش برای همه اعضا

طراز

نویسه گردانی: ṬRʼZ
معرب تراز می باشد که پارسی ست... در معنی برابری و حد اعتدال است... ترازداری یعنی شناخت و ابراز احترام نسبت به هر پدیده...
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
نصرت طراز. [ ن ُ رَ طَ ] (ص مرکب )که ترتیب فتح و پیروزی دهد. نصرت آفرین : تا حد تیغ باشد نصرت طراز ملکت تا نوک کلک باشد مدحت نگار تیغت .مسعودس...
ملکت طراز. [ م ُ ک َ طَ ] (نف مرکب ) ملکت طرازنده . ملک آرا. آنکه مملکت را رونق و آرایش دهد : افسرخدای خسرو، کشورگشای رستم ملکت طراز عادل ملت ...
گلشن طراز. [ گ ُ ش َ طَ ] (نف مرکب ) باغبان . (آنندراج ). گلشن آرای : زهی گلشن طراز بزم نیرنگ چو بوی گل نهان در پرده ٔ رنگ .بیدل (از آنندراج )...
چهره طراز. [ چ ِ رَ / رِ طَ ] (نف مرکب ) چهره آرا. زینت و زیوردهنده ٔ رخسار : نوعروسی نبود در تتق خاطر من که نه از زیور مدح تو بود چهره طراز. ع...
چینی طراز. [ طَ ] (ص مرکب ) دارای طراز چینی . با طراز چینی . با زینت و آرایش چینی : دگرباره این نظم چینی طرازببین تا کجا میکند ترکتاز. نظامی ...
طراز یزدی . [ طَ زِ ی َ ] (اِخ ) هدایت آرد: نامش میرزا عبدالوهاب . فاضل ادیب و با خطی لایق و فضلی فایق است ، اما ملاقاتش میسر نشده [ و ] استما...
طراز کردن . [ طِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هموار کردن . برابر کردن . مسطح کردن .- طراز کردن جامه ؛ نقش و علم کردن . (مجمل اللغة): تطریز؛ طراز کردن ج...
دستان طراز. [ دَ طِ / طَ ] (نف مرکب ) دستان طرازنده . دستان زن . نغمه سرا. (آنندراج ).
کرشمه طراز. [ک ِ رِ م َ / م ِ طِ / طَ ] (نف مرکب ) کرشمه طرازنده . کرشمه باز. (فرهنگ فارسی معین ). کرشمه آرا : گل می تراود ز دل و دیده تا نظربر ...
تراز. [ ت َ ] (اِ) اختلاف دارایی و بدهی در حساب . بالانس ۞ . (فرهنگستان ).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.