قاضی ابوالفضل . [ اَبُل ْ ف َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عیسی بغدادی . وی نزدشیخ ابوحامد فقه آموخت و از گروه بسیاری حدیث شنید و در مصر مسکن گز...
قاضی ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) هبة اﷲبن محمدبن هبة اﷲ. فقیهی است عابد و زاهد که پس از وفات پدر به قضاء حلب و نواحی منصوب و به سا...
قاضی ابوحنیفه . [ اَ ح َ ف َ ](اِخ ) نعمان بن محمد. رجوع به ابوحنیفه نعمان شود.
قاضی اسفراینی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به اسفراینی قاضی شود.
قاضی صدرالدین . [ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن قاضی قطب الدین عبداﷲ امامی از قضات و دانشمندان عهد شاهرخ است . وی پس از وفات پدر مدتی در هر...
قاضی عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ] (اِخ ) ابن حسین بن حباب . رجوع به قاضی جلیس شود.
قاضی عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد ملقب ، به ابن جماعة. رجوع به ابن جماعة ابوعمرو شود.
قاضی عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن نحریربن عبدالعزیزبن براج شامی حلبی طرابلسی ، مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن البراج ...
قاضی مارستانی . [ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن عبدالباقی . رجوع به ابوبکر محمدبن عبدالباقی شود.
قاضی مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) از قاضیان دوره ٔ سلطان ابوسعید مغول . در داستان عشقی که به سال 725 هَ . ق . سلطان ابوسعید مغول نسبت به ب...