اجازه ویرایش برای همه اعضا

هُره

نویسه گردانی: HRH
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حره ٔ ضرغد. [ ح َرْ رَ ی ِ ض َ غ َ ] (اِخ ) نام موضعی به جبال طی و بعضی گفته اند در بلاد غطفان . (معجم البلدان ).
حره ٔ ضارج . [ ح َرْ رَ ی ِ رِ ] (اِخ ) نام موضعی است و گفته اند نام آن اثله ٔ ضارج است . (معجم البلدان ).
حره ٔ رماح . [ ح َرْ رَ ی ِ رُ ] (اِخ ) موضعی است به دهناء. (معجم البلدان ).
حره ٔ سلیم . [ ح َرْ رَ ی ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) موضعی بدو جانب اعلای نجد. (معجم البلدان ). و آنرا ام صبار نیز نامند. و در این جا حجرالرشح (ن ل : حجر...
حره ٔ زینب . [ ح ُرْ رَ ی ِ زَ ن َ ] (اِخ ) ظاهراً خواهر محمودسبکتکین بوده است و نامزد بغراتکین برادرزاده ٔ ارسلان خان . (تاریخ بیهقی ص 193). رج...
حره ٔ شوران . [ ح َرْ رَ ی ِ ش َ ] (اِخ ) موضعی است به بطن عقیق . (معجم البلدان ).
حره ٔ عباد. [ ح َرْ رَ ی ِ ع َب ْبا ] (اِخ ) موضعی در سفلای مدینة. (معجم البلدان ).
حره ٔ تقدة. [ ح َرْ رَ ی ِ ت ُ دَ ] (اِخ ) یا حره ٔ نُقْدة. نام موضعی است . (معجم البلدان ).
حره ٔ تبوک . [ ح َرْ رَ ی ِ ت َ ] (اِخ ) موضعی است و غزوه ٔ تبوک بدانجا بود. (معجم البلدان ). رجوع به تبوک شود.
حره ٔ ختلی . [ ح ُرْ رَ ی ِ خ ُت ْ ت َ ] (اِخ ) لقب خواهر محمود و عمه ٔ مسعود و محمد غزنوی است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 70، 116، 205 و چ فیاض ص...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.