اجازه ویرایش برای همه اعضا

کس

نویسه گردانی: KS
جایی در زنان و دوشیزگان که رحم در انتهای ان قرار دارد
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کث . [ ک َ ] (پسوند) (مزید مؤخر امکنه ) کلمه ای است که مانند کند، قند، کت ، غن ، جان ، کان ، گان ، خان و قان در آخر اسامی شهرها و شهرکها و قصبه...
کث . [ ک َث ث ] (ع مص ) انداختن پلیدی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ۞ .
کث . [ ک ُث ث ] (ع ص )گروه بسیار. قوم کث . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کث . [ ک ُث ث ](ع ص ، اِ) ج ِ اَکَث ّ. رجوع به اکث شود. || ج ِ کَثّاء. (اقرب الموارد). رجوع به کَثّاء شود.
کث . [ ک َث ث ] (ع ص ) انبوه و درهم پیوسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال رجل کث اللحیة؛ مرد انبوه ریش . || مرد دراز و انبوه و کوتاه ...
جاون کث . [ وَ ک َ ] (اِخ ) ۞ نام دیگر ثنکت برد. و آن نام یک حصن افسانه ای است که گویند راون شیطان هنگامی که زن رام بن دشرت را ربوده ...
کرمین کث . [ ] (اِخ ) دهی است بزرگ [ از خلخ ] و بانعمت و جای بازرگانان از هر جای و اندر وی قومی اندک از خلخیانند که ایشان را لبان خوانن...
خاتون کث . [ ک َ ] (اِخ ) شهرکی است خرد [ از ماوراءالنهر بچاچ ] و آبادان و بارگاه سغد و سمرقند است و آن فرغانه و ایلاق است نزدیک دیمعان ک...
اردلان کث . [ اَ دَ ک َ ] (اِخ ) شهرکی است در شاش ماوراءالنهر سیحون از اقلیم فرغانه . کلشجک ، خمبرک ، اردلان کث ، ستبغوانجناح ، شهرکهایی اند بیک...
دیمعان کث . [ ] (اِخ ) شهرکی است خرد از ماوراءالنهر به ناحیت چاچ و آبادان و بارگاه سغد و سمرقند است و آن فرغانه و ایلاق است بنزدیک خاتو...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
علیرضا علیخانی
۱۴۰۰/۱۱/۲۶
0
4

آخه این چه طرز معنا کردن یا توضیح دادنه... کدوم خری اینو نوشته؟!!


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.