۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۷ ثانیه
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن یونش اشبیلی ،مشهور به ابن زفاق و مکنّی به ابوالحسن . نحوی و لغوی و ساکن دمشق بود. و در حدو...
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد حضرمی رندی اشبیلی اندلسی ، مشهور به ابن خروف و مکنّی به ابوالحسن . ادیب و نحوی ...
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن یوسف اشبیلی ، مشهور به ابن ضائع و مکنّی به ابوالحسن . نحوی بود و در بیست وپنجم ربیعالا...
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمد لخمی اشبیلی مغربی اندلسی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی لخمی شود.
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن مؤمن بن محمدبن علی حضرمی اشبیلی ، مشهور به ابن عصفور و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابن عصفور و عل...
علی اسکافی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمد اسکافی نیشابوری ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم اسکافی شود.
علی اجهوری . [ ع َ ی ِ اُ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان اجهوری مصری مالکی ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالارشاد. عالم و ادیب و فقیه ...
علی احمولة. [ ع َ ی ِ اَ ل َ ] (اِخ ) «احمدلة» از شعرای فارسی زبان بود که نام او در «محاسن اصفهان » آمده است . رجوع به علی احمدله شود.
علی اخشیدی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن اخشید، مکنّی به ابوالحسن . سومین تن از آل اخشید در مصر و شام بود که در بیستم ذیقعده ٔ سال 349 هَ . ق ...
علی اخشیدی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن عیسی بن علی بن عبداﷲ رمانی اخشیدی وراق (صحاف )، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی رمانی شود.