ذی حیات . [ ح َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) جاناوَر. جانور. زائلة. دارای حیات . زنده . خداوند زندگی . || ذی حیاتی در اینجا نیست ؛احدی . هیچکس . متن...
آب حیات . [ ب ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب زندگانی : آب حیات زیر سخنهای خوب اوست آب حیات را بخور و جاودان ممیر. ناصرخسرو.کنونم آب ح...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: لیژانِ هانوین ližâne hânvin؛ (کردی: ližana + اوستایی: hânmvin). فانکو آدینات09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: ژیداگ (پارتی: židag) ایستور istur (پارتی). ***فانکو آدینات 09163657861
انجمن سرپرستان/ گردانندگان= گروه سرپرستی، گروه کارگردان
حیاط خلوت. الف. حیاط کوچک در پشت خانة مسکونی و مستقل از حیاط بزرگ. ب. جائی که انسان بدون توجه به، و یا بدون دغدغه از، دنیای خارج به امور شخصی خود می پ...
روح حیات . [ ح ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بخار رطب است که حیات بدن از آن است . (فرهنگ علوم عقلی دکتر سجادی ص 281).