سر و مر. [ س ُ رُ م ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت فربه : سر و مر و گنده .
تلخ عتاب ، از اسمای معشوق ، معشوقی که تحمل دوری را باید با درد بگدراند؛
مُ ر. گلوله کردن. در گویش کازرونی(ع.ش)
مُر ّّقانون ، صریح و ظاهر قانون ، بی تأویلی و بی مسامحه و ارفاقی بالتمام مطابق صورت قانون . (یادداشت مؤلف ). نص قانون . رجوع به معنی قبلی شود. رجوع ...
فقط خود قانون، نه کمتر نه بیشتر، فقط معنا و مفهومی که از قانون استنباط میشود ملاک است.
تاماری سور مر. [ م ِ ] (اِخ ) ۞ توقفگاه زمستانی (قشلاق ) ۞ در «وار» ۞ که در بلوک «سین » ۞ فرانسه واقع است .
جر و مر چسبیدن . [ ج ِرْ رُ م ِرْر / ج ِ رُ م ِ چ َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه خانگی . اصرار ورزیدن . نهایت الحاح کردن . سخت خواهش کردن و ب...
تروویل - سور - مر. [ ت ْ م ِ ](اِخ ) ۞ مرکز بخشی است در ولایت لیزیو واقع در ایالت کالاوادوس فرانسه که 6800 تن سکنه دارد. بندر کوچکی که م...