اجازه ویرایش برای همه اعضا

چم

نویسه گردانی: CM
معنا، شرح
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۷ ثانیه
چم گور. [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چغاپور شهرستان بوشهر که در 24 هزارگزی جنوب خورموج و در باختر رود هیرمند واقع است . جلگه و گرمسیر است و ...
چم فرج . [ چ َ ف َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خیران بخش مرکزی شهرستان شوشتر که در 65 هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 6 هزارگزی باخترراه شوسه ٔ مسج...
چم گاو. [ چ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان که در 4 هزارگزی شمال خاوری کرمان و 2 هزارگزی شمال خاور...
چم گاو. [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 38 هزارگزی باختر فلاورجان و در کناره شمالی زاینده رودواقع ا...
چم گاو. [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گندمان بخش بروجن شهرستان شهرکرد که در 40 هزارگزی باختر بروجن ، متصل به راه مالرو عمومی واقع است . کو...
چم گردش . [ چ ِ گ َ دِ ] (اِ مرکب ) خرامش ببازیچه . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به چم و «چم گردش زدن » شود.
چم گردش . [ چ َ گ َ دِ] (اِ مرکب ) در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه بمعنی پیچ و خم دیوار و پیچ و خم کوچه و نظایر اینهاست ...
چم و خم . [ چ َ م ُ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ادب در معاشرت با زیرکی و استادی . || اظهار ادب با زبان و اشارات لب و روی . || ادا و اطوار....
خم و چم . [ خ َ م ُ چ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نازو ادا که از معشوق هنگام خرام بر روی کار آید. (غیاث اللغات ). || حرکات دلبرانه را هم ...
چم نظامی . [ چ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان که در15 هزارگزی شمال باختری بهبهان و 11 هزارگزی شمال راه شوس...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۲۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.