کسنزانیه
نویسه گردانی:
KSNZʼNYH
طریقت علیه(علویه) قادریه کسنزانیه از طریقت های تصوف بوده که سلسله پیران طریقت آن به حضرت محمد(ص) می رسند. در این طریقت تمام دستورهای شریعت دین اسلام رعایت می گردد.و شروع آن با توبه به درگاه خدا و بیعت مستقیم به دست پیر طریقت و یا بیعت با پیر طریقت توسط خلیفه هایی که پیر برگزیده است، آغاذ شده و به گفته اهل طریقت با این بیعت، دانه نور معرفتی در دل مرید کاشته می شود که مرید با نگاه داشتن توبه خود و بیان اذکار طریقت می تواند دانه این نور معرفت را به درخت تنومندی تبدیل سازد. در این طریقت به رسم سنت حضرت محمد(ص) بسیار یاد الله را بر دل داشته و دو روز دوشنبه و پنج شنبه را روزه مستحبی می گیرند. مریدان این طریقت همواره با وضو بوده و الله را حاضر بر تمام اعمال خود می دانند.
عرفان اسلامی و تصوف
سلسله طریقت علیه قادریه کسنزانی
این سلسله به مشایخ و بزرگانی گفته می شود که هر یک در زمان خود پیر طریقت بوده و این طریقت را به پیر طریقت بعدی تحویل داده اند. این بزرگان دارای کرامات خاصی می باشند که آنها را با دیگر مریدان آن طریقت متمایز ساخته و قابلیت یاری رساندن به مسلمانان و حتی غیر مسلمانان را دارند. و در این جا به ذکر اسامی این بزرگان می پردازیم.
شروع سلسله:
ابتدا از خدای متعال به پیامبر اسلام محمد(ص) نازل شده و سپس از ایشان به دست امام علی ابن ابی طالب(ع) منتقل گشت و از ایشان به دو جناح تبدیل شده و جناح های یاد شده در شیخ معروف کرخی به هم پیوسته اند:
جناح ذهبی :
از دست امامعلی ابن ابی طالب(ع) به دست امام حسین و از ایشان به دست امام زین العابدین و از ایشان به دست امام محمدباقر و از ایشان به دست امام جعفر صادق و از ایشان به دست امام موسی کاظم و از ایشان به دست امام علی الرضا و سپس به دست شیخ معروف کرخی علیهم السلام.
جناح دوم:
از دست امام علی ابن ابی طالب(ع) به دست شیخ حسن بصری و از او به دست شیخ حبیب عجمی و از او به دست شیخ داوود طایی و از او به دست شیخ معروف کرخی .
ادامه سلسله:
و از شیخ معروف کرخی به دست شیخ سری سقطی و از او به دست جنید بغدادی و از او به دست شیخ ابوبکر شبلی و از او بدست شیخ عبدالواحد یمانی و از او بدست شیخ ابو فرج طرطوسی و از او به دست شیخ علی هکاری واز او بدست شیخ ابوسعید مخزومی و از او به دست شیخ غوث الاعظم عبد القادر گیلانی (۴۷۱-۵۶۱ق) و از او به دست شیخ عبدالرزاق و از او بدست شیخ داوودثانی و از او بدست شیخ محمد غریب الله و از او به دست شیخ عبد الفتاح سیاح و از او بدست شیخ محمد قاسم و از او به دست شیخ محمد صادق و از او به دست شیخ حسین بصرایی، و از او به دست شیخ احمد احسایی، و از او بدست شیخ اسماعیل ولیانی و از او به دست شیخ محی الدین کرکوک و از او بدست شیخ عبد الصمد گله زرده، و از او بدست شیخ حسین قازان قایه و از او به دست شیخ عبد القادر قازان قایه و از او بدست شیخ غوث عبدالکریم شاه کسنزان و از او به دست شیخ غوث عبدالقادر کسنزان (۱۸۶۴-۱۹۱۹م) و از او به دست شیخ غوث حسین کسنزان (۱۸۸۲- ۱۹۳۸م) و از او بدست شیخ غوث عبدالکریم کسنزان (۱۹۱۵-۱۹۷۸م) و از او به دست حضرت سید شیخ محمد کسنزان، رئیس طریقه علیه قادریه کسنزانی در جهان..[۱]
علت نام گذاری طریقت علیه قادریه کسنزانی
از زمان حضرت علی بن ابی طالب (ع) تا زمان حضرت سید عبد القادر گیلانی(قدس الله سره) نام طریقت، علیه بود، و در زمان حضرت سید عبدالقادر گیلانی بخاطر اینکه ایشان زنده کننده دین اسلام بودند، نام طریقت به طریقت علیه قادریه تبدیل شد. در زمان حضرت سید عبدالکریم کسنزان(شاه کسنزان)(قدس الله سره)، چون ایشان نیز زنده کننده دین اسلام بودند و مانند حضرت سید عبدالقادر گیلانی زحمات بسیار زیادی برای طریقت کشیدند، نام طریقت به، طریقت علیه قادریه کسنزانی تغییر یافت.
معنای تکیه نزد کسنزان [کَس نَزان] و مراحل تاریخی بوجود آمدن اصطلاحات مترادف
در کنار کلمه بیوت الذکر ( خانه های ذکر) ما در طول تاریخ کلمات دیگری نیز می یابیم که در شکل و مضمون همان معنا را میداده است . کلماتی مثل زاویه ، رباط، و خانقاه و آخرین آنها که همان تکیه است . پیش از آن که این کلمه در قرآن یاد شود ( فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیه اسمه) برای نامیدن آن از کلمه( صفه مسجد ) استفاده میشد . ما در اینجا به کلمات یاد شده میپردازیم: صفه مسجد:
پیش از نزول آیه کریمه، نخستین اسم ( بیوت الذکر)، صفه بوده است و اهل آن نیز به خاطر ارتباطشان با این محل که در زاویه مسجد شریف پیامبر (ص) با شاخ وبرگ نخل ساخته شده و شبیه خانه های تابستانی(صیفی) و کوخ بود اهل صفه نامیده شدند . در صفه گروهی از صحابه موءمن و صادق زندگی می کردند که در دنیا زهد را برگزیده بودند و در این خانه ها پیوسته به عبادت مشغول بودند .و در مورد آنان این آیه نازل شده است:( واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی یریدون و جهه) کهف28 یعنی خود را در کنار کسانی نگاه دار که پروردگارشان را هر صبح و شب می خوانند و وجه او را میطلبند . پس صفه مسجد اولین جائی بود که گروهی در آن وجه خدای تعالی را میجستند و از اینجا بود که بعدها در اسلام خانه های مریدان بوجود آمد . این گروه علاوه بر اهل صفه ، اهل زاویه نیز نامیده میشدند ، زیرا صفه ای که در آن زندگی میکردند در زاویه ای از مسجد قرار داشت.
رباط: این کلمه در ابتدا بر نوعی از پایگاه های نظامی که در حاشیه مرزهای سرزمین های اسلامی ساخته شده بود اطلاق میگردید و مرابطون در آنها کسانی بودند که با هم پیوستگی و ارتباط و آمادگی داشتند تا با شمشیرهای خود از اسلام دفاع کنند .رباط ها در عصر اموی و عباسی گسترش یافت تا حد فاصل میان دیار اسلام و کشور دشمن را مشخص کند. در نتیجه تحولات اجتماعی واز اواسط قرن چهارم هجری وظایف نظامی رباط ها تغییر یافته و وبا دور شدنشان از جنگ و پیدایش آرامش مرابطون به مرور به قرائت قرآن و علوم دین رو آوردند تا آنجا که این رباط ها تبدیل به خانه صوفیه گردید .و عده زیادی در آن ساکن شدند تا عبادت کنند ،درس بخوانند ، با نفس جهاد کنند و آن را از هرچه که اعمال را فاسد میسازد دور سازند و به هرچه که احوال را صحت و درستی میبخشد نزدیک کنند ، تا برکت به سرزمین ها و بندگان باز گردد و عمل کردن برای خلق جای خود را به کار برای خدا و اعتماد به او دهد .
اما رباط در اصطلاح کسنزانی ما:
محل ربط روح مرید به روح استاد و شیخ اوست که عارف به خدای تعالی است و از طریق او و از مسیر سلسلهء پیران طریقت(ق) به نور اعظم ، سید کائنات ،محمد(ص) می پیوندد تا مرید را براساس مسیر روحی طریق سیر دهد و مرید با آن از گذرگاه های سخت عبور کرده و از نردبان مراحل سلوک پله پله بالا رود .
زاویه:
مثل رباط و خانقاه است ، اما اکثرا" از آنها کوچکتر بوده و در صحرا ها و جاهای خالی از سکنه قرار دارد . این کلمه گاه نیز برای نامیدن جائی خاص در درون یکی از مساجد بزرگ که در آن حلقه های علمی بر قرار میگردد اطلاق میشود . معنی زاویه در مغرب اسلامی وسیع تر از مشرق اسلامی است . زیرا این کلمه در آنجا خانه هائی را توصیف می کند که در آن زاهدان و عابدان عبادات و اذکار خویش را انجام می دهند.
زاویه در اصطلاح ما: .
مکان تجلی الهی است که خدا در آن به چشم رحمت به ساکنینش که سالکان طریق حق هستند نگاه می کند و از طریق آن روح اهلش با ارواح ( ملاء اعلی) یعنی عالم بالا پیوند میخورد . زیرا این دو گروه با هم قصد و هدف و عزم واحدی دارند و احوالشان با هم خویشاوند است . و همچنین به معنی آینه ای روحی است که دنیا و هرچه در آن است و آخرت و هرچه در آن است درآن پدیدار می گردد .
خانقاه :
خانقاه کلمه ای است که اصل آن فارسی است و از کلمه (خان) به معنی خانه گرفته شده است . در مورد معنی آن گفته شده:(خانه دراویش و صوفیه وفقراء). خانقاه ها شبیه رباط هستند اما در قرن چهارم هجری در سرزمین های فارس و شام و مصر گسترش یافته و مخصوص اهل تصوف بوده است .که در آن به عبادت میپرداختند . خانقاه ها بیشتر در شهر های بزرگ و کوچک به شکل مسجد ساخته میشد ، با این تفاوت که در آن اطاق هائی برای دراویش و صوفیه و خانه ای برای انجام عبادت و اذکارشان وجود داشت . تمام. ا
کسنزانیه نام سومی است که بعد از دو اسم علیه (علویه) و قادریه بر طریقت گذاشته شده است و یاران این طریقت به چنین نسبتی افتخارکرده گویند هرطریقتی که دراین جهان وجود دارد درنهایت به دریای همه طریقت ها می ریزد و منظورشان از این دریا علی ابن ابیطالب (ع) است. ساده ترین تعریف طریقت این است که همان مقام " احسان " است که سومین پایه از سه پایه اساسی دین: اسلام و ایمان و احسان به حساب می آید، و پیامبر(ص) آنرا چنین گفته است: احسان یعنی این که خدا را چنان عبادت کنی که گویی او را می بینی و اگرتو او را نمی بینی او تو را می بیند. این که مقامِ احسان را پایه دین شمرده اند به این معنا است که اگر این پایه رها شود تمام ساختمان روحی رها شده است.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.