اجازه ویرایش برای همه اعضا

آزر

نویسه گردانی: ʼAZR
آزَر (اوستایی) آزردن، اذیت کردن، آزارـ عذاب دادن
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
آذر برزین . [ ذَ رِ ب َ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ ششم است از هفت آتشکده ٔ ایرانیان و آن را یکی از خلفای زردشت ساخته است و گویند روزی کیخسرو سوا...
آذر بهرام . [ ذَ رِ ب َ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ سوم از هفت آتشکده ٔ بزرگ پارسیان . || نام بنائی قدیم در همدان که اکنون ویران است .
عذر گفتن . [ ع ُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) معذرت خواستن . پوزش خواستن : ولیک عذر توان گفت پای سعدی رادر این لجن که فروشد نه اولین پاییست .سعد...
عذر دیدن . [ ع ُ دی دَ ](مص مرکب ) عادت دیدن . در تداول عامه حائض شدن زن .
عذر شنیدن . [ ع ُ ش َ / ش ِ دَ ] (مص مرکب ) پذیرفتن اعتذار. قبول اعتذار. پوزش پذیرفتن : مرغ بیوقتی سرت باید بریدعذر احمق را نمی باید شنید.مول...
عذر تقصیر. [ ع ُ رِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوزش خواهی . از گناه : انابت مفید نباشد، نی راه بازگشتن آنگاه مهیا و نه عذر تقصیرات خواست...
عذر گویان . [ ع ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) پوزش جویان . عذرخواهان . پوزش طلبانه : شدم عذر گویان برشخص عاج به کرسی زر کوفت بر تخت ساج .سعدی (ب...
عذر مقبول . [ ع ُ رِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عذر پسندیده و موجه . (از آنندراج ).
برای تایین زمانی خاص در زمانیکه روشنایی زحل قابل رویت باشد. برای یک سری جشن های زرتشتی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۸ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.