پت
نویسه گردانی:
PT
پت.(زبان مازنی)، لوچ، چشمی که چپ است به آن میگویند "پت".، به کسی که چشمش چپ است میگویند "پت".
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تت و پت . [ ت ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) تته پته . رجوع به تت و پت افتادن و تت و پت کردن و لکنت پیدا کردن شود.
پت پاپرا. [ ] (اِ) بلهجه ٔ هندی ، شاهتره . (طب ).
پت و پهن . [ پ َ ت ُ پ َ] (ص مرکب ) از اتباع . پهنی پهن : بینیئی پت و پهن .
تت وپت کردن . [ ت ِ ت ُ پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون طفل نو زبان باز کرده سخن گفتن . شکسته سخن گفتن چنانکه اطفال . شکسته چنان سخن گفتن ...
تت و پت افتادن . [ ت ِ ت ُ پ ِاُ دَ ] (مص مرکب ) لکنت پیدا کردن . تت و پت کردن .
یک کلمه کاملا لکی که به معنی : برامدگی ، یک سطح بلند، دماغ