۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۹ ثانیه
چم . [ چ َ ] (اِ) به معنی خرام و رفتاری به ناز باشد. (برهان ). خرام . (جهانگیری ). به معنی خرام و رفتاری ازروی ناز. (انجمن آرا) (آنندراج ) (...
چم . [ چ َ/ چ ِ ] (اِ) ۞ چشم بود؛ به زبان مرو. (فرهنگ اسدی ). مردم دارالمرز و مردم مروشاهجان چشم را می گویند که به عربی عین خوانند. (برها...
چم . [ چ ُ ] (اِ) به معنی لاف و تفاخر. (از برهان ). (از جهانگیری ) (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). (ناظم الاطباء). و رجوع به چُمیدن شود. || ح...
چم . [ چ ِ ] (اِ) جل وزغ را گویند و آن چیزی باشد سبز مانند ابریشم که در روی آبهای ایستاده به هم رسد. (برهان ). سبزیی باشد شبیه به ابریشم ...
چم . [ چ ِ ] (مرکب از «چه » موصول و «م » ضمیر مفعولی ) مخفف چه مرا. از قبیل «چت » و «چش » و «کم » و «کت » و «کش » (از که موصول و ضمایر) : افزار...
چم . [ چ َ ](اِخ ) محله ای در شهر یزد. (برهان ) (ناظم الاطباء).
چم . [ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «نام قریه ای است اربابی در ملایر که درسمت جنوب شرقی و در چهارفرسنگی دولت آباد، کنار رودخانه ...
چم . [ چ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 69 هزارگزی جنوب خاور فهلیان و 7 هزارگزی را...
چم . [ چ َ] (اِخ ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در 30 هزارگزی جنوب نائین و 8 هزارگزی خاور راه نائین به هاشم آباد واقع است . کوهستانی...
چم . [چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد که در 8 هزارگزی شمال تفت و 4 هزارگزی باختر راه تفت به یزد واقع است . جلگه و...