هی
نویسه گردانی:
HY
هی: هست (از ادوات ربط یا فعل ناقص ) ( فروزانفر)
ای دل به کجایی تو آگاه هیی یا نه؟ از سر تو برون کن هی سودای گدایانه
(غزلیات شمس 5/2321/1)
ضمنا این کلمه در گویش کردی مهاباد و موکریان با همین تلفظ و معنی هنوز وجود دارد.
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حی العالم . [ ح َی ْ یُل ْ ل َ ] (ع ، اِ مرکب ) نباتی است که همیشه سبز و خرم باشدو در فارسی همیشک جوان خوانند. (آنندراج ) (غیاث ).
حی لایموت . [ح َی ْ ی ِ ی َ ] (اِخ ) خدای لایزال . آنکه هرگز نمیرد.
کتابی به زبان عربی از ابوعلی سینا که از آثار تمثیلی و عرفانی اوست. این کتاب را شاگرد وی ابوعبید جوزجانی به فارسی ترجمه کرد.
حی علی الصلوة. [ ح َی ْ ی َ ع َ لَص ْ ص َ لا ] (ع ، جمله ٔ انشائی ) بشتاب به نماز. زودتر باش به نماز. (زمخشری ). متوجه شوید و تعجیل کنید و بشتا...
حی علی الفلاح . [ ح َی ْ ی َع َ لَل ْ ف َ ] (ع ، جمله ٔ انشائی ) فقره ای است از اذان و اقامه ، بمعنی بشتابید و تعجیل کنید به رستگاری .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.