حشو
نویسه گردانی:
ḤŠW
[ح َش و ] در اصطلاح علم بدیع عبارت است از کلام زائد که در میان جمله واقع شود و از حیث معنی به آن احتیاج نباشد. محاشی جمع آن است. حشو بر دو گونه است:
1ـ قبیح. الف ـ به کار بردن مترادف یآ مترادف های یک واژه پشت سر هم. مانند: علم و دانش، سعی و تلاش و کوشش، خوشگل و زیبا و قشنگ و شکیل، گناه و معصیت ب ـ به کار بردن واژه یا حرفی که نیازی به آن نباشد. مانند: «خبرنگار ما از سطح شهر گزارشی فرستاده است.» در این جمله، واژه ی سطح اضافه است.
2ـ حشو ملیح. به کار بردن مکرر یک واژه. مانند: «الذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک» در این آیه، ما انزل تکرار شده تا تأکید کند بر ایمان آوردن فقط به آنچه نازل شده و نه آنچه نازل نشده.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حشو لوزینه . [ ح َ وِ ل َ ن َ ] (ترکیب وصفی ) حشو لوزینج . حشو ملیح .
هشو. [ هَُ ] (اِ) هوش و ذهن و عقل و زیرکی . (برهان ). ظاهراً کلمه ٔ هشومند را که مرکب از هش + -ومند است مرکب از هشو + مند پنداشته اند و هشو را...
هشو. [ هََ ] (اِ) مغز استخوان . (ناظم الاطباء).