اجازه ویرایش برای همه اعضا

سوق

نویسه گردانی: SWQ
بخش سوق، که در منایع تاریخی و جغرافیای قدیم، به روستای سوق و از توابع بهبهان شمرده می شد، پس از شکل گیری استان کهگیلویه و بویراحمد، بخشی از شهرستان کهگیلویه شد. این شهر، در سال 1370 از روستا به شهر تبدیل شد و در سال 1389 به بخش ارتقا یافت.بخش سوق در ۳۰ درجه، ۵۱ دقیقه و ۴۴ ثانیه عرض شمالی و ۵۰ درجه، ۲۷ دقیقه و ۲۰ ثانیه طول شرقی ازنصف النهار گرینویچ واقع گردیده است. سوق از طرف شرق به شهر دهدشت مرکز شهرستان کهگیلویه، از شمال به شهر لنده و از جنوب به روستاهای بلوط بنگان و چنگلوا منتهی می‌شود. فاصله شهر سوق تا دیگر شهرهای استان به شرح زیر می‌باشد:
تا شهر لنده: 22 کیلومتر؛ تا شهر دهدشت: ۱۳ کیلومتر؛ تا شهرگچساران: ۹۰ کیلومتر؛ تا شهر یاسوج:۲۴۰ کیلومتر.
ارتفاع خود شهرازسطح دریا ۸۵۰ مترمی‌باشدکه درگوشه دشت بزرگ سوق قرارگرفته است. مردم این شهر، لر زبان و شیعه می باشند.
سوق، به شهر علم و هنر در میان مردم استان شهرت دارد.یکی از مشهورترین شخصیت های این شهر و بخش، نویسنده و شاعر، فیلسوف، بازیگر و فلمساز معاصر ایران، حسین پناهی دژکوه است.آرامگاه این هنرمند فقید در شهر سوق واقع شده است.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سوق الاربعاء. [ س َ قُل ْ اَ ب َ ] (اِخ ) شهری است به خوزستان . (منتهی الارب ).
دار سوق التمر. [ رُ قِت ْ ت َ ] (اِخ ) سرایی در نزدیکی باب الغربة که اکنون مسدود و به دارالقطنیة معروف است . (معجم البلدان ).
باب سوق السلطان . [ ب ِ قِس ْ س ُ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ سمت شرقی باروی بغداد : ... و چون خلافت به مستظهرباﷲ احمدبن المقتدی رسید آنرا...
سوغ . [ س َ] (ع مص ) آسان بگلو فروبردن شراب را. || فروبردن زمین کسی یا چیزی را. || دویدن شتر ماده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || ر...
سوغ . [ س َ ] (ع اِمص ) جواز. (نصاب الصبیان ) (آنندراج ). || روانگی . (آنندراج ). روایی . (نصاب الصبیان ). || (اِ) گورایی . (آنندراج ). دو بچه ...
صوق . [ ص َ ] (ع مص ) راندن از پس . (منتهی الارب ).
صوق . (ع اِ) سوق . بازار. ج ، صوقاوات . (منتهی الارب ).
صوغ . [ ص َ ] (ع مص ) فرورفتن آب بزمین . || نانخورش در نان فرورفتن . || آفریدن خدای کسی را. (منتهی الارب ). آفریدن . (تاج المصادر بیهقی )...
صوغ . [ ص َ ] (ع مص ) (اصطلاح علم صرف ) عبارتست از گرفتن ماده ٔ اصلی و تصرف کردن در آن ماده به ایجاد هیأت و شکلی و افزودن و قائل شدن ...
صوغ . (ع اِ) پرنده ای است رنگ آن سیاه و سفید آمیخته و سینه ٔ آن سرخ بیشتر به درختان و سبزه رو آورد. (صبح الاعشی ج 2 ص 64).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.