خان
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN
    
							
    
								
        خان (صورت قدیم خاقان) واژهٔ ترکی مغولی به معنای رئیس قوم است که به سران قبائل ترک و مغول و بعدها ایرانی و همچنین برخی ملاکین و اربابان که دارای موقعیت خاص قومی بودند، اطلاق میشدهاست.
عنوانهای مشابه در کشورهای اروپایی [ویرایش]
ایتالیا و اسپانیا: دن
بریتانیا: سر
فرانسه: کنت
خانهای ایران [ویرایش]
خانهای استان گیلان
خوانین لرستان
منابع [ویرایش]
خان در لغتنامه دهخدا
	این یک نوشتار خُرد است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
ردههای صفحه: پادشاهیفئودالیسمرئیسهای دولتدرجات نظامیلقبهاوامواژههای ترکیلقبهای پادشاهی
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        امامقلی خان . [ اِ ق ُ ] (اِخ ) در زمان  شاه  اسماعیل  دوم  (984-985 هَ . ق .) و شاه  محمد خدابنده ٔ صفوی  (985-996 هَ . ق .) بیگلربیگی  قراباغ و گنجه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        امیرعلم خان . [ اَ ع َ ل َ ] (اِخ ) میرعلم خان  خزیمه . از امرای  نادرشاه  بود. رجوع  به  مجمل التواریخ  گلستانه  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غریبعلی خان . [ غ َ ع َ ] (اِخ ) نام  محلی  است  کنار راه  بجنورد به  گنبد قابوس ، میان  قپان  و قره سبد، که  در 52843گزی  مشهد واقع است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        محمدحسن خان . [ م ُ ح َم ْ م َ ح َ س َ ] (اِخ ) صنیعالدوله  - اعتمادالسلطنة. رجوع  به  اعتمادالسلطنه  در این  لغت نامه  و رجال  بامداد ج 3 ص 33 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        محمدولی خان . [ م ُح َم ْ م َ وَ ] (اِخ ) رجوع  به  سپهسالار تنکابنی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان محمدچاه . [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نام  ایستگاه  راه آهن  بین میرجاوه  به  زاهدان  است  و در 38 هزارگزی  شمال  باختری میرجاوه  و کنار راه آهن  می...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عباسقلی خان . [ ع َب ْ با ق ُ ] (اِخ ) تیره ای  از ایل  بیرانوند است . (جغرافیای  سیاسی  کیهان  ص  67).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غلامعلی خان . [ غ ُ ع َ ] (اِخ ) از شاعران  هندوستان  بود. او راست  منظومه ٔ «لمعة الطاهرین » در بیان  سیرت  حضرت  رسول  و احوال  ائمه . (از قاموس  ال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی آباد خان . [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  جوخواه  بخش  طبس  شهرستان  فردوس  واقع در 16 هزارگزی  شمال  باختری  طبس  و 3 هزارگزی  جنوب  راه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده گام  خان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  میان کنگی  شهرستان  زابل . واقع در شش هزارگزی  جنوب  باختری  ده  دوست محمد. سکنه ٔ آن  277 تن . آب  آ...