۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
زیان آور. [ وَ ] (نف مرکب ) مضر و مفسد. هر چیز که موجب ضرر و خسارت و فساد گردد. (ناظم الاطباء).
سیم آور. [ وَ ] (نف مرکب ) کنایه از زن فاحشه که سیم را از مردمان به چنگ آورد. (آنندراج ).
عرق آور. [ ع َ رَ وَ ] (نف مرکب ) آنچه باعث خارج شدن عرق گردد. دواها که تولید خوی و عرق کنند. مثلا" گویند: آسپرین عرق آور است . (یادداشت مر...
عر و عور. [ ع َرْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آواز بد. (از فرهنگ لغات عامیانه ). || گریه و زرزر کردن بچه ٔ نحس را نیز گویند. (فرهنگ لغات عا...
عطسه آور. [ ع َ س َ / س ِ وَ] (نف مرکب ) عطسه آورنده . آنچه باعث عطسه زدن شود.
شگفت آور. [ ش ِ گ ِ وَ ] (نف مرکب ) تعجب آور. شگفت انگیز. (یادداشت مؤلف ).طِم ّ. (منتهی الارب ): ذیمری ؛ مرد زیرک تیز خاطر شگفت آور. (یادداشت مو...
ملالت آور. [ م َ ل َ وَ ] (نف مرکب ) ملال آور. رجوع به ملال آور شود.
میده آور. [ م َ دَ / م ِ دِ وَ ] (نف مرکب ) آورنده ٔ سفره . رجوع به میده شود.
میوه آور. [ می وَ / وِ وَ ] (نف مرکب ) درخت یا گیاه که بر دهد. درختی که میوه می دهد. درخت بارآور. مثمر. (ناظم الاطباء) : درخت میوه آور شد ز...
مژده آور. [ م ُ دَ /دِ وَ ] (نف مرکب ) مخفف مژده آورنده . مژده ده . مژده ور. مبشر.که خبر خوش می آورد. که بشارت میدهد. بشیر.