اجازه ویرایش برای همه اعضا

ذات

نویسه گردانی: ḎʼT
این واژه پارسی اوستایی است؛ ولی با اینکه شادروان دهخدا بسیار پژوهشگر بوده، چون دسترسی خوبی به واژه های اوستا نداشته، ذات را عربی داتسته. اینک به این واژه های اوستایی بخوبی بنگرید:
خْوَذاتَ xvazãta (ذات از خود، هستی از خود، خود آفریده، قائم بالذات)
تَرَذاتَ tarazãta ذات برتر، اشرف مخلوقات، برترین آفریده
دوژ نیذاتَ duž nizãta زن بدسرشت ـ بد ذات
دوژ نیذاتو duž nizãtu مرد بدسرشت ـ بد ذات
سْتیذاتَ stizãta هستی بخش، خالق ذات
مَزدَذاتَ mazdazãta ذات مزدا داده، آفریده ـ مخلوق مزدا
هوذاتَ huzãta زن یا ماده خوش ذات
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ذات الارانب . [ تُل ْاَ ن ِ ] (اِخ ) نام موضعی است ، عدی بن الرقاع راست :فذر ذا ولکن هل تری ضوء بارق و میضاً تری منه علی بعده لمعاتصعد فی ...
ذات الاساود. [ تُل ْ اَ وِ ] (اِخ ) موضعی است . (المرصع).
ذات الاقبر. [ تُل ْ اَ ب َ ] (اِخ ) هی جبل ٌ به نعمان . (المرصع).
ذات الاقراء. [ تُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) زن که اوقات حیض او منتظم باشد: عده ٔ طلاق ذات الاقراء اگر زوج با وی آرمیده باشد سه طهر است .
ذات الاکارع . [ تُل ْ اَ رِ ] (اِخ ) نام قصیده ٔ رائیه از فرزدق شاعر معروف است و این یکی از قصائد خوب اوست و مطلع آن این است :عرفت با علی ...
ذات الامراد. [ تُل ْ اَ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات الامرار. [ تُل ْ اَ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات الاوتار. [ تُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رودجامه . آلت زهی . هر آلت موسیقی که آن را زه و وتر باشد.
ذات العلندی . [ تُل ْ ع َ ل َ دا ] (اِخ ) نام موضعی است . راعی گوید : تحملن ّ حتی قلت لسن بوارحاًبذات العلندی حیث نام المفاخر.(معجم البلدان ...
ذات العشیرة. [ تُل ْ ع ُ ش َ رَ ] (اِخ ) یاقوت از ازهری روایت کند که ذات العشیرة موضعی باشد به صمان ، منسوب به عُشَرَةَ که بدانجا روید. و عُشر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
سهراب فرسیو
۱۳۹۴/۰۹/۱۱ Iran
0
0

ذیل ذات به مفرس بودن اشاره شده است.

ناشناس
۱۳۹۹/۰۴/۲۲
0
0

باز یه احمق شد ریشه‌شناس آقای گرداننده «پارسی ویکی» جلو این کصخلا رو بگیر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.