بشر
نویسه گردانی:
BŠR
بَشَر bashar این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ناهوس (سنسکریت)
ویژات (سنسکریت: دْویجاتی)
ژَریر (سنسکریت: شَریرَ)
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبدالملک کندی . وی از کسانی بود که مردم انبار خط عربی را بوسیله ٔ وی آموختند. رجوع به المصاحف ص 4 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن مروان از امرای بنی امیه بود. منصور عباسی وی رابا ابن هبیره در واسط بکشت . (از اعلام زرکلی ج 1).
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن . از شاعران عرب و از قبیله ٔ خزرج و درزمره ٔ انصاربود. رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 331 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبد. از صحابه و ساکن بصره بود. سیف در کتاب فتوح نام وی را آورده و عمربن خطاب وی را با سعد بسال 14 هَ . ق . بسوی ع...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عامربن مالک عامری مکنی به ابوعمربن ابی براء. پدرش در زمان پیغمبر (ص ) درگذشت . دختربشر را مروان بن حکم تزویج کرد و...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عامربن مالک بن جعفربن کلاب بن عم لبیدبن ربیعه ٔ شاعر. پدرش از صحابه بود و خودش نیزادراک دارد و پسری بنام عبداﷲ داش...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن طغشاه . از جانب نصربن سیار والی خراسان ، به بخارا خدایتی نشانده شد. رجوع به تاریخ بخارا چ 1317 هَ . ش . مدرس رضوی ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن صفوان . امیر مغرب و یکی از شجاعان صاحب رأی و دوراندیش بود. وی بسال 101 هَ . ق . از جانب یزیدبن عبدالملک به حکومت ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن صحار عبدی . عبدان وی را در زمره ٔ صحابه آورده و از طریق مسلم بن قتیبه ازاو روایت کرده است . رجوع به الاصابة ج 1 ص ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن شریح . از بزرگان بصری است که همراه بزرگان مصری و کوفی در سال 35 هَ . ق . برای خلع عثمان از خلافت قیام کردند. رجوع...