مرکب
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MRKB
    
							
    
								
        (morakkab) این واژه عربی است و آریایی جایگزین، اینهاست: مکا makâ (سغدی)، گومیگ gumig (مانوی: gumeg)**** فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        مرکب ساز. [ م ُ رَک ْ ک َ ] (نف  مرکب ) مرکب  سازنده . آن که  مرکب  میسازد. آن که  حرفه ٔ او دوده ٔ مرکب  ساختن  باشد.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فلک مرکب . [ ف َ ل َ م َ ک َ ] (ص  مرکب ) بلندمرتبه . والامقام . (فرهنگ  فارسی  معین ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تب  مرکب . [ ت َ ب ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) حمی  مرکبه . آن  است  که  سبب  تب  دو خلط باشد یا بیشتر. (بحر الجواهر). رجوع  به  تب  و ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ویت گومیک veyt gumik (گومیک از مانوی: gumeg)**** فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نام گومیک nâmgumik (نام + گومیک از مانوی: gumeg) **** فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: بژناگومیگ bežnâgumig (بژنا: صفت. «سغدی» + گومیگ از مانوی: gumeg: مرکب)**** فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ماهی مرکب یا سَرپاوَر یا نُقْلی یا خَسّاک (گویش محلی بوشهر) یا اِنکاس (گویش محلی بندرعباس)، یکی از بیمهرگان است. این ماهی از راسته هشت پایان و تیره س...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جعل  مرکب . [ ج َ ل ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب  وصفی ) مقابل  جعل  بسیط. رجوع  به  جعل  بسیط شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جهل  مرکب . [ ج َ ل ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) اعتقاد داشتن  بر ماهیت چیزی  بطوری  که  این  اعتقاد خلاف  ماهیت  آن  باشد. (غیاث اللغات...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خاک  مرکب . [ ک ِ م ُ رَک ْ ک َ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) مراد از موالید ثلاثه  است  که  نباتات  و جمادات  و حیوانات  باشد. (غیاث  اللغات ).