ابو نواس اهوازی
نویسه گردانی:
ʼBW NWʼS ʼHWʼZY
حسن بن هانی حَکَمی شناختهشده به ابونُواس اهوازی (۱۳۳-۱۹۶ هجری قمری در اهواز، ۷۵۰-۸۱۰ میلادی) معروف به ابونواس، شاعر ایرانیتبار عربزبان بود. ابونواس از بزرگان شعر عاشقانه عرب بود. او در شهر اهواز به دنیا آمد.[۱] از او بعنوان یکی از بزرگترین شاعران کلاسیک عربی نام میبرند. او استاد تمامی شاخههای شعر عربی زمان خویش شده بود، اما شهرتش بیشتر به خاطر تصنیفهای بادهگساری و ستایش شراب (خَمریات) و شعرهایش در مورد شاهدبازی و پسردوستی (مُذکرات) است. از ابونواس در روایتهای فولکلور نیز یاد شده و یکی از شخصیتهای کتاب هزار و یک شب نیز هست.
زیادهروی او در خوشگذرانی و آوردن شعرهایی در وصف آن سبب شد که وی را شاعرالخمره لقب دهند. دیوان شعرهایش امروزه در دست است و چندین بار در مصر به چاپ رسیدهاست. وی باورهای شعوبی داشت و به برمکیان نزدیک بود.
محتویات [نمایش]
زندگینامه [ویرایش]
پدر ابونواس، هانی عربتبار [۲] [۳] و از سربازان سپاه مروان دوم آخرین خلیفهٔ اموی و مادر ایرانیاش، گُلبان از پارسیانِ زاگرسنشین بود. گفته میشود مادرش بافنده بود. در مورد تاریخ زایش او اختلاف نظر وجود دارد، سال تولد او را از ۱۳۰ تا ۱۴۵ هجری قمری (۷۴۷ تا ۷۶۲ میلادی) نوشتهاند. نام اصلی او «الحسن بن هانی الحکمی» و ابونواس نام مستعارش بود. موهایی مجعد و مشکی داشت.
هنگامی که ابونواس در کودکی پدرش را از دست داد، پس از ازدواج مادرش به بصره رفت و شاگرد عطاری ایرانیتبار شد. او شیفتهٔ شعر ابن حباب بود و سرانجام او را یافت و شاگردی او را پذیرفت. ابن حباب بسیار او را دوست میداشت و در هر نشستی، سخن خود را با غزلی از این نوجوان ایرانی آغاز میکرد. پس از چند سال ابونواس در مکتبخانههای محمد بن ادریس شافعی، احمد بن حنبل، محمد بن جعفر غندریه و خلف احمد حاضر شد. همچنین بر اساس یک روایت او به مدت یک سال در میان اعراب بادیهنشین زندگی کرد تا شناختش از زبان عربی خالص، کامل شود.
در سی سالگی، پس از ابراز عشق به دختری کنیز به نام «جنان» و تهمتهایی که مردم بصره به خاطر همین موضوع به او روا داشتند، به بغداد کوچید. خیلی زود به خاطر شعرهای شوخیآمیز و طنزش، مشهور شد. شعرهای او عمدتا توصیفگر لذتهای شراب نوشی (خَمریات) و عشقورزی به پسران نوجوان (مُذکرات) بودند. ترجمه شعری نمونهوار از او: «از برای پسرکان، از دختران دست شستهام و از برای شراب کهنه، آب زلال را از خاطر بردهام»
او بسیار علاقه داشت که جامعه را با بیان مسائلی که مورد ممنوعیت اسلام بود، شوکه کند. او اولین شاعر عرب بوده است که دربارهٔ استمناء نوشته و اگرچه «پسردوستی» را شایسته نمیدانست اما آن را به ازدواج ترجیح میداد.
تبعید و زندان [ویرایش]
ابونواس بارها به دلایل گوناگون از جمله دسیسه اطرافیان و متشرعین، رکگویی و شیطنتهای گاه و بیگاه جنسیاش در زمان خلفای عباسی به زندان افتاد.
میراث [ویرایش]
ابونواس در زمره یکی از بزرگان ادبیات کلاسیک عربی به شمار میرود. او تاثیر زیادی بر نویسندگان و شاعران پس از خود از جمله منوچهری دامغانی داشت.[۴] [۵] گفته میشود او از راه شعر، نزدیک به پانصد واژه فارسی را به زبان عربی وارد کرده است.
صراحت او در بیان و نکوداشت پسردوستی، باعث آن شد تا در طول سالیان، مخالفان به سانسور آثار او بپردازند. تا آنجا که در سالهای آغازین قرن بیستم میلادی، در سال ۱۹۳۲ نخستین سانسور نوین بر آثار او در قاهره روی داد، آنگاه که تمامی اشعار مربوط به پسردوستی (بچهبازی) او حذف شد. همچنین در ژانویه ۲۰۰۱، تعداد ۶٬۰۰۰ کتاب از اشعار پدوفیلیایی او توسط وزارت فرهنگ مصر به آتش کشیده شد. در ایران عبدالحمید آیتی غزلهای ابونواس را به فارسی برگردانده که این کتاب اکنون نایاب است.
نمونهٔ شعر [ویرایش]
دَع ِ الرسم الذی دُثرا یُقاسی الرَیحَ والمطرا
و کُن رجلاً اَضاعَ العُم... ر ِ فی اللذات والخطرا
یُرینا صفحتی قمر ٍ یَفوقُ سناهما القمرا
یُزیدُک وِجهُهُ حُسناً اذا ما زِدتَهُ نظرا
ترجمه: رسمی را که در گذر و زمان نابود شده و باد و باران به باد فناد داده، رها کن. و از آنان باش که زندگی را در لذتها و خطرات میگذرانند. [آن مرد] چهرهٔ ماهگونش را به ما مینمایاند که از ماه پرفروغتر است و رویش زیباتر میشود وقتی بیشتر نگاهش میکنی.
نام برخی از قصیده ها [ویرایش]
وکأنَّ سعدى إذْ تودعنا
دَعْ عَنْکَ لَوْمی فإنّ اللّوْمَ إغْرَاءُ
أَثْنی على الخمرِ بآلائها ،
و نَدْمانٍ یرى غَبَناً علَیْه
لا یَصرفَنَّک ،عن قَصْفٍ وإصْباء
أما یسُرُّکَ أنَّ الأرضَ زَهْراءُ
یارُبَّ مَجْلِسِ فِتْیانٍ سمَوْتُ له،
غُصِصْتُ منکَ بِما لا یَدفَعُ الماءُ،
فدیتُ مَنْ حَمّلتُهُ حاجةً [۶]
پانویس [ویرایش]
↑ ممتحن، نهضت شعوبیه، ۲۳۵.
↑ # Garzanti, Aldo (1974) [1972] (in Italian). Enciclopedia Garzanti della letteratura. Milan: Garzanti. p. 2.
↑ أبو نواس شاعر الخمر | محیط
↑ احترام رضایی. «پیشینه ساقینامهها». ساقینامه در شعر فارسی. چاپ ۱۳۸۸. انتشارات امیرکبیر، سال انتشار. ۴۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۱۱۹۱-۱.
↑ «منوچهری و شعر عرب». بازبینیشده در ۵ مه ۲۰۱۱.
↑ سایت شعر عربی ادب
شمیسا، سیروس. شاهدبازی در ادبیات فارسی. تهران: فردوس، ۱۳۸۱، ISBN ۹۶۴-۵۵۰۹-۱۶۶-x، صص ۳۲-۳۰
ابونواس، طهور
او؛ عاشقانههای ابونواس اهوازی، سید علی صالحی
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Abu Nuwas»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد. (بازیابی در ۲۳ مارس ۲۰۰۸).
عاشقانههای ابونواس اهوازی، بازسرایی سیدعلی صالحی، نشر سالی، تهران ۱۳۸۳
منابع [ویرایش]
ممتحن، حسینعلی. نهضت شعوبیه. انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۵. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۵۶۶-۵.
[نهفتن]
ن • ب • و
بزرگان جهان اسلام در سدههای یکم تا هشتم هجری
ابن اثیر ابوحامد کرمانی ابو کمیل ابونواس بتانی وقیدی ابوالوفای بوزجانی معری بغدادی بیرونی تقیالدین الحازن کاشانی ابراهیم ادهم کندی ابن رشد ابنسینا ادریسی ابوسعید گرگانی فرغانی ابوالفرج ابوالفدا عباس ابن فرناس مسعودی مروزی مقریظی ابن مقفع فخر رازی آملی ابن ندیم ابن خلدون ابراهیم ابن صنعان جابر ابن حیان حسن الوزن خاقانی ماهانی خیام نیشابوری خجندی خوارزمی ابن البنا ابن فضلان ابن نفیس محمد فرزند عبدالله شیخ یوسف سروستانی ابوسعید ابوالخیر علی قوشچی صوفی عطار نیشابوری ابن بطوطه ابن رومی مویدفیالدین شیرازی حاجی بکتاش والی حلاج زکریا رازی قاضیزاده رومی نصیرالدین طوسی اقلیدسی سعدی سنان جریر طبری آملی فارابی بیضاوی غزالی نظامی ابن حزم ابن عربی مولوی ابن تیمیه خواجوی کرمانی حافظ تفتازانی
ردهها: اهالی اهوازاهالی عربتبار اهوازاهالی عربتبار ایران تاریخ همجنسگرایان در عراقدرگذشتگان ۸۱۰ (میلادی)دگرباشان جنسی اهل ایران دگرباشان جنسی اهل عراق زادگان ۷۵۰ (میلادی)شاعران اهل ایران شاعران پارسیگوشاعران شعوبی شاعران عربزبان شیعیان اهل عراق نویسندگان اهل عراق نویسندگان دوران قرون وسطی هزار و یک ش
قس عربی
أبو نواس أو الحسن بن هانئ الحکمی الدمشقی شاعر عربی من أشهر شعراء العصر العباسی. یکنى بأبی علی وأبی نؤاس والنؤاسی. وعرف أبو نواس بشاعر الخمر. قال البعض انه تاب عما کان فیه وأتجه إلى الزهد وقد انشد عدد من الأشعار التی تدل على ذلک.[1]
محتویات [اعرض]
[عدل]مولده
أبو نواس هو أبو علی الحسن بن هانئ بن عبد الأول بن الصباح وکان الصباح مولى للجراح بن عبد الله الحکمی المذحجی [2]، ولد فی مدینة الأحواز من بلاد خوزستان جنوب غربی إیران سنة (145هـ / 762م) وکانت أمه فارسیة واسمها جُلبان.
[عدل]حیاته
تمثال للشاعر أبو نؤاس فی العاصمة العراقیة بغداد
بعد هزیمة مروان فی معرکة الزاب الأعلى، انتقلت أسرة الشاعر إلى البصرة، والطفل أبو نواس فی الثانیة من عمره، وقیل فی السادسة، وما لبث أن مات أبوهُ، فأسلمته أمه إلى الکتاب، ثم إلى عطار یعمل عنده أجیراً، یبری عیدان الطیب.
توفی والده فانتقلت به أمه من أهواز إلى البصرة فی العراق، وهو فی السادسة من عمره، وعندما أیفع وجهتهُ إلى العمل فی حانوت عطار وحین آلت الخلافة إلى بنی العباس، انتقل من البصرة إلى الکوفة، ولم تذکر لنا کتب التاریخ سبب ذلک، غیر أنه التقى والبة بن الحباب الأسدی الکوفی أحد الشعراء اللامعین فی میدان الخلاعة والتهتک، فعنی به والبة أی عنایة، إذ عمل على تأدیبهِ وتخریجهِ. وصحب جماعةً من الشعراء الماجنین کمطیع بن إیاس وحماد عجرد. ثم انتقل إلى بادیة بنی أسد فأقام فیهم سنةً کاملةً آخذاً اللغة من منابعها الأصیلة. ثم عاد إلى البصرة وتلقى العلم على ید علمائها أدباً وشعراً.
عندما توفی والده تلقفه شیخ من شیوخ اللغة والأدب والشعر، هو خلف الأحمر، فأخذ عنه کثیراً من علمهِ وادبه، وکان له منه زاد ثقافی کبیر حتى أنه لم یسمح له بقول الشعر حتى یحفظ جملة صالحة من أشعار العرب ویقال: إن أبا نواس کلما أعلن عن حفظه لما کلفه به، کان خلف یطلب إلیه نسیانها، وفی هذا لون رفیع من ألوان التعلیم، حتى لا یقع هذا الشاعر الناشئ فی ربقة من سبقه من الشعراء المتقدمین وقد روی عن أبی نواس قوله: "ما ظنکم برجل لم یقل الشعر حتى روى دواوین ستین امرأة من العرب منهن الخنساء ولیلى الأخیلیة فما ظنکم بالرجال؟"
وما کاد أبو نواس یبلغ الثلاثین، حتى ملک ناصیة اللغة والأدب، وأطل على العلوم الإسلامیة المختلفة، من فقه وحدیث، ومعرفة بأحکام القرآن، وبصر بناسخه ومنسوخه ومحکمه ومتشابهه، وما أن تم لابن هانی هذا القدر من المعرفة حتى طمح ببصره إلى بغداد، عاصمة الخلافة، ومحط آمال الشعراء. ولکن نظرة سریعة فی دیوانه تجد غلبة الخمر علیه، للحد الذی جعله یفضلها على کل شیء.
ولم یقتصر طلبه العلم على الشعر والأدب بل کان یدرس الفقه والحدیث والتفسیر حتى قال فیه ابن المعتز فی کتابه ’طبقات الشعراء‘ : "کان أبو نواس ٍ عالماً فقیهاً عارفاً بالأحکام والفتیا، بصیراً بالاختلاف، صاحب حفظٍ ونظرٍ ومعرفةٍ بطرق الحدیث، یعرف محکم القرآن ومتشابهه، وناسخه ومنسوخه."
وفی البصرة شغف أبو نواسٍ بجاریةٍ تدعى ’جَنان‘ وغناها بشعرٍ کثیرٍ یعبر عن عمق شعوره نحوها. وقد قصد أبو نواسٍ بغداد وامتدح هارون الرشید ونال مکانةً مرموقةً لدیه، ولکنه ـ أی هارون الرشید ـ کان کثیراً ما یحبسه عقاباً له على ما یورد فی شعره من المباذل والمجون. وقد أطال الرشید حبسه حتى عفا عنه بشفاعةٍ من البرامکة الذین کان أبو نواسٍ قد اتصل بهم ومدحهم. ولعل صلته الوثیقة بهم هی التی دفعته إلى الفرار حین نکبهم الرشید فیما عرف فیما بعد بنکبة البرامکة.
ذهب أبو نواسٍ إلى دمشق ثم إلى مصر متجهاً إلى الفسطاط، عاصمتها یومذاک، واتصل بوالی الخراج فیها الخصیب بن عبد الحمید فأحسن وفادته وغمره بالعطاء فمدحه بقصائد مشهورة. توفی هارون الرشید وخلفه ابنه الأمین، فعاد أبو نواسٍ إلى بغداد متصلاً به، فاتخذه الأمین ندیماً له یمدحه ویُسمعه من طرائف شعره. غیر أن سیرة أبی نواسٍ ومجاهرته بمباذله جعلتا منادمته الأمین تشیع بین الناس. وفی نطاق الصراع بین ابنی الرشید، الأمین والمأمون، کان خصوم الأمین یعیبون علیه اتخاذ شاعرٍ خلیعٍ ندیماً له، ویخطبون بذلک على المنابر، فیضطر الأمین إلى حبس شاعره. وکثیراً ما کان یشفع الفضل بن الربیع له لدى الخلیفة فیخرجه من سجنهِ. وعندما توفی الأمین رثاه أبو نواسٍ بقصائد تنم عن صدق عاطفته نحوه.
[عدل]وفاته
لم یلبث أبو نواسٍ أن توفی فی عام (199هـ / 813م)، قبل أن یدخل المأمون بغداد، وقد أختلف فی مکان وفاته أهی فی السجن أم فی دار إسماعیل بن نوبخت. وقد أختلف کذلک فی سبب وفاته وقیل إن إسماعیل هذا قد سمهُ تخلصاً من سلاطة لسانهِ. وذکر الخطیب البغدادی، صاحب کتاب تأریخ بغداد، فی الجزء السابع، صفحة 448، إن الشاعر أبو نؤاس دفن فی مقبرة الشوینزیة فی الجانب الغربی من بغداد عند تل یسمى تل الیهود وهی مقبرة الشیخ معروف حالیاً.
[عدل]قصة رؤیة أصحابه له فی المنام
وقد رآه بعض أصحابه فی المنام فقال له: ما فعل الله بک ؟ فقال: غفر لی بأبیات قلتها فی النرجس:
تفکر فی نبات الأرض وانظر إلى آثار ما صنع الملیک
عیون من لجین شاخصات بأبصار هی الذهب السبیک
على قضب الزبرجد شاهدات بأن الله لیس له شریک
وفی روایة عنه أنه قال: غفر لی بأبیات قلتها وهی تحت وسادتی فجاؤوا فوجدوها برقعة فی خطه:
یا رب إن عظمت ذنوبی کثرة فلقد علمت بأن عفوک أعظم
أدعوک ربی کما أمرت تضرعاً فإذا رددت یدی فمن ذا یرحم
إن کان لا یرجوک إلا محسن فبمن یلوذ ویستجیر المجرم
مالی إلیک وسیلة إلا الرجا وجمیل عفوک ثم أنی مسلم
[عدل]أسلوبه
أهم ما فی شعر أبی نواس, "خمریاته التی حاول أن یضارع بها الولید بن یزید أو عدی بن یزید بطریق غیر مباشر الذین اتخذهما مثالاً له. وقد حذا بنوع خاص حذو معاصره الحسین بن الضحاک الذی لا شک أننا لا نستطیع أن نجد بینه وبین أبی نواس فوارق روحیة.
أما مدائحه فتبدو فیها الصناعة بوضوح قلیلة القیمة.
أما رثاؤه فتجد فیها عاطفة عمیقة وحزناً مؤثرا یجعلنا نفتقر بعض ما فیها من نقائص کالتکلف فی اللغة والمبالغة المعهودة فی الشرق.
أما فی أشعاره الغزلیة ففیها من العاطفة والشاعریة الصادقة بقدر ما فیها من الإباحیة والتبذل. ویجب أن نذکر إلى جانب زهدیاته أشعاره عن الصید التی تبدو مبتکرة عند النظرة الأولى ولمن لا بد أن له فی هذا الضرب من الشعر أسلافا نسج على منوالهم.
[عدل]دیوانه
لقد جمع دیوان أبی نواس کثیرون منهم الصولی المتوفى عام 338هجری (946م) جمعه فی عشرة فصول, وحمزة بن الحسن الأصفهانی، ونسخة هذا الأخیر أکثر سعة, وأقل تحقیقا، وقد جمعها المهلهل بن یموت بن مزرد الذی کان على قید الحیاة حوالی عام 332هجری (943م) برسالة عنوانها "سرقات أبی نواس"
[عدل]آراء بعض الرواة فی شعر أبی نواس
کان أبو عبیدة یقول: ((ذهبت الیمن بجید الشعر فی قدیمه حدیثه ب امرئ القیس فی الأوائل, وأبی نواس فی المحدثین)).
قال عبید الله بن محمد بن عائشة : ((من طلب الأدب فلم یرو شعر أبی نواس فلیس بتام الأدب)).
وکان یقال: شعراء الیمن ثلاثة, امرؤ القیس وحسان بن ثابت وأبو نواس
کما قال أبو نواس عن نفسه: ((لو أن شعری یملؤ الفم ما تقدمنی أحد)).
وقال أیضا: (أشعاری فی الخمرة لم یقل مثلها, وأشعاری فی الغزل فوق أشعار الناس, وأجود شعری إن لم یزاحم غزلی, ما قلته فی الطرد (الصید).)
[عدل]مختارات من شعر أبی نواس
من قول أبى نواس حین قربت الیه الوفاة :
اِلهِی لَسْتُ لِلْفِرْدَوْسِ اَهلاً وَ لاَ اَقْوَی عَلَی النَّارِ الْجَحِیْمِ
فَهَبْ لِی تَوْبَةً وَ اغْفِرْ ذُنُوْبِی فَاِنَّکَ غَافِرُ الذَنْبِ الْعَظِیْمِ
وَ عَامِّلْنِی مُعامَلةً الْکَرِیْمِ وَ ثَبِّتْنِی عَلَی النَّهْج الْقَوِیْمِ
إلّهَنَا مَا أعدَلَک مَلِیکَ کُلِ مَن مَلَک
لَبَیکَ قَد لَبَیتُ لَک لَبَیک لَا شَرِیکَ لَکَ
وَالَلیلِ لَمَا أَنحلَک والسَابِحَاَت فىِ الفَلَک
عَلَى مَجَارِىِ المَنسَلَک مَا خَابَ عَبدٌ أَمَّلَک
أَنتَ لَه حَیثُ سَلَک لَولَاکَ یَا رَبِ هَلَک
کُلِ نَبِى وَمَلَک یَا مُخطِئاً مَاأعقَلَک
عَجِل وَبَارِز أَجَلَک وَاختِم بِخَیرٍ عَمَلَک
لَبَیکَ إن الحَمدَ لَک وَالعِز لَا شَرِیکَ لَک
ذُنُوْبِی مِثْلُ اَعْدَادِ الرِّمَالِ فَهَبْ لِی تَوْبَةً یَا ذَاالْجَلالِ
وَ عُمْرِی نَاقِصٌ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ ذَنْبِی زَائِدٌ کَیْفَ احْتِمَالِی
اِلهِی عبْدُکَ الْعَاصِی اٰتَاک مُقِرًّا بِالذُّنُوْبِ وَ قَدْ دَ عَاکَ
اِنْ تَغْفِرْ وَ اَنْتَ لِذاکَ اَهْلٌ وَ ِانْ تَتْرُدْ فَمَنْ نَرْجُو سِواکَ
[عدل]الفخر
ومستعبـدٍ إخوانـَه بثـرائه لبـستُ له کبراً لأبرَّ على الکبرِ
إذا ضمَّـنی یوماً وإیاه محفِـلٌ رأى جانبی وعراً یزید على الوعر ِ
أخالفه فی شکله، وأجـِرُّه على المنـطق المنـزور والنظر الشزر ِ
وقد زادنی تیهاً على الناس أننی أرانیَ أغناهم وإن کنتُ ذا فقر ِ
فوالله لا یـُبدی لسانیَ حاجةً إلى أحدٍ حتـى أٌغَیـّبَ فی قبری
فلا تطمعـنْ فی ذاک مـنیَ سُوقـةٌ ولا ملکُ الدنیا المحجبُ فی القصر ِ
فلو لم أرث فخراً لکانت صیانتی فمی عن سؤال الناس حسبی من الفخر ِ
[عدل]الخمر
أبو نواس " شاعر الخمر غیر منازع"، والخمر عروس شعره الحقیقیة، وفیها تجلت عبقریته المجددة التی رفعته فوق السابقین واللاحقین، فکان من أشهر من قالوا فیها، وقد جعل لها فی الأدب العربی بابا مستقلا کاملا. حیث قال:
أثْـنِ على الـخَمْـرِ بآلائِهـا وَسَمِّهـا أحـسَـنَ أسْمـائِهَا
لا تـجْعَـلِ الماءَ لَها قاهـراً وَلا تُسَلّطْهـا على مَـائِهَا
وقال أیضاً:
الشُربُ فی ظُلَّـةِ خَمّـارِ عِندی مِنَ اللَذّاتِ یا جاری
لا سِیَّما عِنـدَ یَهودِیَّـةٍ حَوراءَ مِثلَ القَمَرِ الساری
تَسقیکَ مِن کَفٍّ لَها رَطبَةٍ کَأَنَّهـا فِلقَـةُ جُـمّارِ
حَتّى إِذا السُکرُ تَمَشّى بِها صارَ لَها صَولَـةُ جَبّارِ
وقال أیضاً:
دع المساجد للــعباد تسکنها وطف بنا حول خمار لیسقینا
ما قال ربک ویل للذین سکروا ولکن قال ویل للمـصلینا
[عدل]المدیح
قال یمدح الأمین:
تتیه الشمس والقمر المنیر إذا قلنا کأنهما الأمیر
فإن یکُ أشبها منه قلیلاً فقد أخطاهما شبهٌ کثیرُ
ونور محمدٍ أبداً تمامٌ على وَضَـح ِالطریقةِ لا یحورُ
وقال یمدحه أیضاً:
ملکتَ على طیر السعادة والیمنِ وحزتُ إلیـکَ الملکَ مقتبـل السن ِ
لقد طـابت الدنیـا بطیب محمدٍ وزیدتْ به الأیامُ حسناً إلى حسن ِ
ولولا الأمین بن الرشید لما انقضت رحى الدین، والدنیا تدور على حزن ِ
لقد فک أغـلال العناة محمـدٌ وأنزل أهل الخـوف فی کنف الأمن ِ
إذا نحن أثنینا علیک بصالح ٍ فأنت کما نثنی، وفوق الذی نثنی
وإن جرت الألفـاظ یوماً بمدحةٍ لغیـرک إنساناً، فأنت الذی نعنی
[عدل]الزهد والتوبة
یا رب إن عظمـت ذنوبی کثرةً فلقـد علمتُ بأن عفوک أعظمُ
إن کان لا یرجوک الا محسنٌ فبمن یـلوذ ویستجیـر المجرمُ
أدعـوک رب کما أمرتَ تضرعاً فإذا رددتَ یدی فمن ذا یرحمُ
مالی إلیک وسیلةٌ إلا الرجا وجمیل عفوک ثم إنی مسلمُ
[عدل]فی مدح آل البیت
مطهرون نقیات ثیابهم تجری الصلاة علیهم أینما ذکروا
من لم یکن علویا حین تنسبه فما له فی قدیم الدهر مفتخر
والله لما برا خلقا فأتقنه صفاکم واصطفاکم أیها البشر
فأنتم الملأ الأعلى وعندکم علم الکتاب وما تأتی به السور
وقال أیضا یمدح علی الرضا
قیل لی أنت أوحد الناس طرا فی فنون من المقال البدیه
لک من جوهر الکلام نظام یثمر الدر فی یدی مجتنبیه
فلماذا ترکت مدح ابن موسى والخصال التی تجمعن فیه
قلت لا أهتدی لمدح إمام کان جبریل خادما لأبیـه
[عدل]الهجاء
قد مللناک فملی
أکثری أو فأقلیً قد مللناک فملی
ما إلى حبک عود ما دعا الله مصلی
قد وهبناک لعمری وتصدقنا بحمل
لم یکن مثلک لولا سفه الرأی هوى لی
أیها السائل عنها اسمع اللفظ المحلی
شخصها شخص قبیح ولها وجه مولی
وخفت عن کل عین وخفت عن کل دل
ولها ثغر کأن الله غشاه بکحل
تصف النکهة منها جیفة فی یوم طل
وتفلی حین تلقاک لتحظى بالتفلی
ردفها طست ولکن بطنها زکرة خل
اشهدوا أنی بریء من هواها متخلی
یوجد فی ویکی مصدر کتب أصلیة تتعلق بـ: أبو نواس
[عدل]أنظر أیضا
الخمریات
قائمة بأسماء الکتاب العرب
[عدل]مراجع
دیوان أبو نواس من بوابة الشعراء
^ "أبو نواس شاعر الخمر " موقع محیط: شبکة الاعلام العربیة، تاریخ تحدیث المقال:2008-1-1. وصل لهذا المسار فی 4-12-2010.
^ تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج ١٣ - الصفحة ٤٠٧
هناک المزید من الصور والملفات فی ویکیمیدیا کومنز حول: أبو نواس
تصنیفات: شعراء إیرانیون شیعة عراقیون أشخاص ذوی أصول عراقیة کتاب ومؤلفون عراقیون عرب من أصل فارسی إیرانیون عربشعراء العصر العباسی شعراء عرب شخصیات من ألف لیلة ولیلة موالید 145 هـ موالید 750وفیات 199 هـ وفیات 810
قس انگلیسی
Abu-Nuwas al-Hasan ben Hani al-Hakami (756–814),a known as Abū-Nuwās[1] (Arabic: ابونواس; Persian: ابونواس, Abu Novas), was one of the greatest of classical Arabic poets, who also composed in Persian on occasion. Born in the city of Ahvaz in Persia, of an Arab father and a Persian mother,[1] he became a master of all the contemporary genres of Arabic poetry. Abu Nuwas has entered the folkloric tradition, and he appears several times in The Book of One Thousand and One Nights.
Contents [show]
[edit]Early life and work
Abu Nuwas had an Arabic father descending from the Jizani tribe Banu Hakam, whom he never knew, Hani, who was a soldier in the army of Marwan II. His Persian mother, named Golban, worked as a weaver. Biographies differ on the date of Abu Nuwas' birth, ranging from 747 to 762. Some say he was born at Basra[1] others in Damascus, Busra, or at Ahwaz.[citation needed] His given name was al-Hasan ibn Hani al-Hakami, 'Abu Nuwas' being a nickname: 'Father of the Lock of Hair' referred to the two long sidelocks which hung down to his shoulders.
When Abu Nuwas was still a boy, his mother sold him to a grocer from Basra, Sa’ad al-Yashira. Abu Nuwas migrated to Baghdad, possibly in the company of Walibah ibn al-Hubab, and soon became renowned for his witty and humorous poetry, which dealt not with the traditional desert themes, but with urban life and the joys of wine and drinking (khamriyyat), and ribald humor (mujuniyyat). His commissioned work includes poems on hunting, the sexual objectification of women and boys, and panegyrics to his patrons. He was infamous for his mockery and satire, two of his favorite themes being the sexual passivity of men and the sexual intemperance of women. Despite his celebration of boy "love," he was less than sympathetic towards lesbianism, and often mocked what he perceived as its inanity. He liked to shock society by openly writing about things which Islam forbade. He may have been the first Arab poet to write about masturbation.[citation needed]
Ismail bin Nubakht said of Abu Nuwas: "I never saw a man of more extensive learning than Abu Nuwas, nor one who, with a memory so richly furnished, possessed so few books. After his decease we searched his house, and could only find one book-cover containing a quire of paper, in which was a collection of rare expressions and grammatical observations."[citation needed]
[edit]Exile and imprisonment
Abu Nuwas was forced to flee to Egypt for a time, after he wrote an elegiac poem praising the elite Persian political family of the Barmakis, the powerful family which had been toppled and massacred by the caliph, Harun al-Rashid. He returned to Baghdad in 809 upon the death of Harun al-Rashid. The subsequent ascension of Muhammad al-Amin, Harun al-Rashid's twenty-two-year-old libertine son (and former student of Abu Nuwas) was a mighty stroke of luck for Abu Nuwas. In fact, most scholars believe that Abu Nuwas wrote most of his poems during the reign of al-Amin (809-813). His most famous royal commission was a poem (a 'Kasida') which he composed in praise of al-Amin.
"According to the critics of his time, he was the greatest poet in Islam." wrote F.F. Arbuthnot in Arabic Authors. His contemporary Abu Hatim al Mekki often said that the deepest meanings of thoughts were concealed underground until Abu Nuwas dug them out.
Nevertheless, Abu Nuwas was imprisoned when his drunken, libidinous exploits tested even al-Amin's patience. Amin was finally overthrown by his puritanical brother, Al-Ma'mun, who had no tolerance for Abu Nuwas.
Some later accounts claim that fear of prison made Abu Nuwas repent his old ways and become deeply religious, while others believe his later, penitent poems were simply written in hopes of winning the caliph's pardon. It was said that al-Ma'mun's secretary Zonbor tricked Abu Nuwas into writing a satire against Ali, a relative of the Prophet, while Nuwas was drunk. Zonbor then deliberately read the poem aloud in public, and ensured Nuwas's continuing imprisonment. Depending on which biography is consulted, Abu Nuwas either died in prison or was poisoned by Ismail bin Abu Sehl, or both.
[edit]Legacy
Abu Nuwas is considered one of the greats of classical Arabic literature. He influenced many later writers, to mention only Omar Khayyám, and Hafiz — both of them Persian poets. A hedonistic caricature of Abu Nuwas appears in several of the Thousand and One Nights tales. Among his best known poems are the ones ridiculing the "Olde Arabia" nostalgia for the life of the Bedouin, and enthusiastically praising the up-to-date life in Baghdad as a vivid contrast.
His freedom of expression especially on matters forbidden by Islamic norms continue to excite the animus of censors. While his works were freely in circulation until the early years of the twentieth century, in 1932 the first modern censored edition of his works appeared in Cairo. In 1976, a crater on the planet Mercury was named in honor of Abu Nuwas.[2]
[edit]Baghdad
Al-Khatib al-Baghdadi, the author of the History of Baghdad, wrote that Abu Nuwas was buried in Shunizi cemetery in Baghdad.[3]
The city has several places named for the poet. Abū Nuwās Street runs along the east bank of the Tigris that was once the city’s showpiece.[4] Abu Nuwas Park is also located there on the 2.5-kilometer stretch between the Jumhouriya Bridge and a park that extends out to the river in Karada near the 14th of July Bridge.[5]
[edit]Swahili culture
In East Africa's Swahili culture the Name of Abu Nuwas is quite popular as Abunuwasi. Here it is connected to a number of stories which otherwise go by names like Nasreddin, Guha or "the Mullah" in folktale and literature of Islamic societies. In the tales Abunuwasi tricks greedy, wealthy men and avenges the poor people.
The Tanzanian artist Godfrey Mwampembwa (Gado) created a Swahili comic book called Abunuwasi, which has adaptations of three of the Abunuwasi stories.[6] The book was published by Sasa Sema Publications in 1996.[7]
[edit]Translations
O Tribe That Loves Boys. Hakim Bey (Entimos Press / Abu Nuwas Society, 1993). With a scholarly biographical essay on Abu Nuwas, largely taken from Ewald Wagner's biographical entry in The Encyclopedia of Islam.
Carousing with Gazelles, Homoerotic Songs of Old Baghdad. Seventeen poems by Abu Nuwas translated by Jaafar Abu Tarab. (iUniverse, Inc., 2005).
Jim Colville. Poems of Wine and Revelry: The Khamriyyat of Abu Nuwas. (Kegan Paul, 2005).
[edit]Further reading
Kennedy, Philip F. (1997). The Wine Song in Classical Arabic Poetry: Abu Nuwas and the Literary Tradition. Open University Press. ISBN 0-19-826392-9.
Kennedy, Philip F. (2005). Abu Nuwas: A Genius of Poetry. OneWorld Press. ISBN 1-85168-360-7.
Lacy, Norris J. (1989). "The Care and Feeding of Gazelles – Medieval Arabic and Hebrew love poetry". In Moshe Lazar. Poetics of Love in the Middle Ages. George Mason University Press. pp. 95–118. ISBN 0-913969-25-7.
Frye, Richard Nelson. The Golden Age of Persia. p. 123. ISBN 0-06-492288-X.
Abu Nuwas. Encyclopædia Britannica.
[edit]Notes
Note a: Sources vary: Garzanti gives a date of birth of 756 or 758 and a date of death as circa 814,[8] while Dona S. Straley gives circa 756 to circa 810.[9]
[edit]References
^ a b c Garzanti
^ Abu Nuwas (crater)
^ Ibn Khallikan's biographical dictionary - Google Books. Books.google.com. Retrieved 2010-09-12.
^ Related Articles. "Abu Nuwas Street (street, Baghdad, Iraq) - Britannica Online Encyclopedia". Britannica.com. Retrieved 2010-09-12.
^ "DVIDS - News - A Walk in the Park". Dvidshub.net. Retrieved 2010-09-12.
^ Pilcher, Tim and Brad Brooks. (Foreword: Dave Gibbons). The Essential Guide to World Comics. Collins and Brown. 2005. 297.
^ Amazon.com: Abunuwasi (Swahili Edition) (9789966960900): Gado: Books
^ Garzanti, Aldo (1974) [1972] (in Italian). Enciclopedia Garzanti della letteratura. Milan: Garzanti. p. 2.
^ Straley, Dona S. (2004). The undergraduate's companion to Arab writers and their web sites. Libraries Unlimited. p. 30. ISBN 1-59158-118-4. ISBN 978-1-59158-118-5.
[edit]External links
Wikisource has the text of the 1911 Encyclopædia Britannica article Abu Nuwas.
Wikiquote has a collection of quotations related to: Abu Nuwas
[dead link]The Knitting Circle – Abu Nuwas
Al-Funu.Org: Abu Nuwas
Abu Nawas, the Persian Arab By Tamim al-Barghouti, Tuesday, June 15, 2004[clarification needed]
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)
Submit ratings
Categories: 750 births810 deathsArabic-language poetsPersian-language poetsMedieval writersOne Thousand and One Nights charactersPeople of Iraqi descentIraqi writersArab people of Iranian descentIraqi Shi'a MuslimsAbbasid-period poetsIranian Arab peopleIranian poetsLGBT history in IraqLGBT people from IranLGBT poetryLGBT history prior to the 19th centuryLGBT Muslims
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.