عرفان
نویسه گردانی:
ʽRFAN
عرفان، در واقع یک مرام و یک مکتب است، که بر طبق یک جهان بینی خاص بنا شده. در واقع، طریقهای است در میان همه مکاتب موجود در جهان که برای کشف حقیقت، نه بر عقل و استدلال، بلکه بر «ذوق» و «اشراق» و «اتحاد با حقیقت»، تکیه دارد. و در همه اقوام و ملل و مذاهب مختلف جهان، شایع و رایج است.
عرفان در اصطلاح عبارت است از شناخت قلبی که از طریق کشف و شهود، نه بحث و استدلال حاصل میشود و آن را علم وجدانی هم میخوانند.
در اسلام نیز، این مکتب، در میان مکاتب دیگر مانند حکمت و فلسفه، علم کلام، فقه و دیگر علوم اسلامی، به دنبال حقیقت و خداجویی است و می توان از آن به عنوان علمی یاد کرد، که در دامن فرهنگ اسلامی، رشد و تکامل پیدا کرده و کامل ترین نوع عرفان را در جهان به وجود آورده است.
محتویات [نمایش]
عرفان و تصوف [ویرایش]
درباره عرفان از دو جنبه می توان بحث و تحقیق کرد: یکی از جنبه اجتماعی، و دیگر از جنبه فرهنگی.
عرفا با سایر طبقات فرهنگی اسلامی از قبیل مفسرین، محدثین، فقها، متکلمین، فلاسفه، ادبا و شعرا یک تفاوت مهم دارند و آن اینکه علاوه بر اینکه یک طبقه فرهنگی هستند و علمی به نام عرفان را به وجود آوردند و دانشمندان بزرگی در میان آنها ظهور کردند و کتب مهمی نیز تألیف کردند، یک فرقه اجتماعی در جهان اسلام به وجود آوردند با مختصاتی مخصوص به خود، بر خلاف سایر طبقات فرهنگی مثل فقها و حکما و غیره، که صرفا طبقه فرهنگی هستند و یک فرقه مجزا از دیگران به شمار نمی روند.
اهل عرفان هر گاه با عنوان فرهنگی خود، یاد شوند با عنوان «عرفا» و هر گاه با عنوان اجتماعی شان یاد شوند غالباً با عنوان «متصوفه» مورد خطاب قرار میگیرند.[۱]
عارف [ویرایش]
عارف هجران
حکیم ابن سینا در نمط نهم اشارات خود، تعریف عارف را چنین میگوید:
آنکه از تنعم دنیا، رو گرداندهاست «زاهد» نامیده می شود. آنکه بر انجام عبادات از قبیل نماز و روزه و غیره مواظبت دارد به نام «عابد» خوانده می شود. و آنکه ضمیر خود را از توجه به غیر حق باز داشته و متوجه عالم قدس کرده تا نور حق بدان بتابد به نام «عارف» شناخته می شود. البته گاهی دوتا از این عناوین یا هر سه در یک نفر جمع می شود.[۲]
هدف عارف [ویرایش]
عارف، حق (خدا) را می خواهد نه برای چیزی غیر حق، و هیچ چیزی را بر معرفت حق ترجیح نمی دهد، و عبادتش برای حق، تنها به خاطر این است که او شایسته عبادت است، و بدان جهت است که عبادت رابطه ای است شریف، فی حد ذاته نه به خاطر میل و طمع در چیزی یا ترس از چیزی.[۳]
پس، هدف و انگیزه عارف در عبادت، دو چیز است:
یکی شایستگی ذاتی معبود، برای عبادت (مثل ستایش یک گل، بخاطر زیبایی آن).
و دیگری، شایستگی خود عمل عبادت (یعنی شرافت و حسن ذاتی عمل عبادت).
از سخنان حضرت علی (ع) است که میفرماید:
خرد خویش را زنده ساخته و نفس خویش را میراندهاست، تا در وجودش درشتها نازک، و غلیظها لطیف گشته و نوری درخشان در قلبش مانند برق جهیدهاست. آن نور، راهش را آشکار و او را سالک راه ساخته و درها یکی پس از دیگری او را به پیش راندهاست تا آخرین در که آنجا سلامت است و آخرین منزل که بار انداز اقامت است. آنجا قرارگاه امن و راحت است. پاهایش همراه با آرامش بدنش استوار است. همه اینها به موجب این است که قلب خود را به کار گرفته و پروردگار خویش را راضی ساختهاست.[۴]
ماهیت عرفان [ویرایش]
عرفان به عنوان یک دستگاه علمی و فرهنگی دارای دو بخش است : بخش عملی و بخش نظری . در ادامه، هر یک از این دو بخش را تعریف کرده و اصطلاحات مربوط به هر کدام را ذکر می کنیم.
عرفان نظری [ویرایش]
عرفان نظری یعنی جهان بینی عرفانی، یعنی آن نظری که عارف درباره جهان، خدا و انسان دارد و با آن به تفسیر هستی میپردازد.
عرفان در این بخش خود مانند فلسفه الهی است که در مقام تفسیر و توضیح هستی است، و همچنان که فلسفه الهی برای خود موضوع، مبادی و مسائل معرفی می کند، عرفان نیز موضوع و مسائل و مبادی معرفی می نماید. ولی البته فلسفه در استدلالات خود تنها به مبادی و اصول عقلی تکیه میکند و عرفان مبادی و اصول به اصطلاح کشفی را مایه استدلال قرار میدهد و آنگاه آنها را با زبان عقل توضیح میدهد.[۵]
ابن عربی [ویرایش]
ابوبکر محمد بن علی بن محمد بن احمد بن عبدالله الطائی الحاتمی، ملقب به ابن عربی اولین کسی است که عرفان را به صورت یک مکتب منظم در آورد. از مهم ترین کارهای او می توان به طرح مسأله وحدت وجود نام برد. وحدت وجود اولین بار توسط محیی الدین عربی بیان گردید. (البته عرفای پیش از او نیز به این مسأله اعتقاد داشتند، ولی اولین نفری که رسما آن را در قالب فلسفی تفصیل کرد و به شرح آن پرداخت، ابن عربی بود.)
وی از نژاد عرب است. او را «محیی الدین عربی طائی حاتمی اندلسی» لقب دادهاند، نسلش به حاتم طائی میرسد. محل سکونتش نیز در اندلس اسلامی (اسپانیای امروزی) قرار داشت.
او بیش از دویست عنوان کتاب در زمینه عرفان تألیف کرده که از مهم ترین کتابهای او می توان به "فتوحات مکیه" (که در جوار بیت الله الحرام تألیف کرده و یک دایرة المعارف کامل در زمینه عرفان به شمار میآید) و کتاب "فصوص الحکم" (کتابی کوچک ولی دقیق و عمیق راجع به عرفان) اشاره کرد.
محیی الدین در سال ۶۳۸ در دمشق درگذشت و همان جا دفن شد.
اصول اعتقادی در عرفان نظری [ویرایش]
یک سری باورها و مسائل اساسی، مشخصات عمده عرفان نظری را تشکیل می دهد که شناخت آن کمک شایانی به درک رفتارها و چهارچوب فکری یک عارف می کند. و آن ها عبارتند از:
حرکت و عمل، اصل و اساس است [ویرایش]
در بینش عرفانی، تنها بر علم تکیه نمی شود، بلکه عمل، اصل و اساس کار است و علم، خود نتیجه و محصول عمل (درست عکس روش فلاسفه). برای رسیدن به آگاهی عرفانی (همان علم) باید مراحل را پشت سر گذاشت و به سیر و سلوک پرداخت.
اعتقاد به حقیقت جهان [ویرایش]
عرفا، حقیقت اشیای پیرامون خود و این جهان مادی را در جهان خارج می دانند و معترف اند که آن حقیقت، ظاهر و مظاهری دارد که کثرت، در این مظاهر است. و باطنی دارد که حقیقت محض است و با وحدت کامل خود، از هرگونه کثرتی، منزه میباشد. برداشت اشتباهی که در اینجا صورت گرفته، نسبت دادن عرفا به ایده آلیستها است، در حالی که آنچه در اظهارات عرفا درباره وهم و خیال بودن جهان، مطرح است، همه در مقام مقایسه این مظاهر به آن حقیقت کلی و باطن واحد است.
اعتقاد راسخ به وحدت [ویرایش]
وحدت، تجربه و مفهوم کانونی تمام عرفانهای موجود است و مهم ترین شاخصه عرفا، نگاه توحیدی آنها نسبت به جهان و اجزای آن میباشد.
اعتقاد به ریاضت و مجاهده [ویرایش]
مورد اتفاق مکتبهای عرفانی است که رسیدن به کمالات معنوی، تنها در سایه تلاش و کوشش پیگیر و مشقت بار ممکن است. عارف برای رسیدن به هدف خود باید خود را به آب و آتش زند، بسوزد و دم نزند و در برابر امتحان و ابتلا، استواری و استقامت ورزد.
لازمه کشش و جذبه از طرف حق تعالی برای به ثمر رسیدن کوشش [ویرایش]
بــه رحمـت ســر زلـف تــو واثـــقـم ور نـه کشش چو نبود از آن سو، چه سود کوشیدن
صوفی معتقد است که مجاهده و ریاضت، هر چند لازم است ولی کافی نیست. بلکه جذبه و عنایت پروردگار است که کارساز و مشکل گشاست. در نظر عارف، حتی مانعی وجود ندارد که جذبه الهی و عنایت غیبی، کسانی را در همان ابتدای کار و بدون طی مراحل سیر و سلوک، به درجه معرفت و شهود برساند.
عشق [ویرایش]
با آنکه عشق، از مسائل اساسی عرفان است ولی عرفا در تعریف آن اظهار ناتوانی میکنند. ابن عربی در این زمینه میگوید: «هر کس که عشق را تعریف کند، آن را نشناخته و کسی که از جام آن جرعهای نچشیده باشد، آن را نشناخته و کسی که گوید من از آن جام سیراب شدم، آن را نشناخته، که عشق، شرابی است که کسی را سیراب نکند.»[۶]
عرفان عملی [ویرایش]
عبارت است از سیر و سلوک انسان الی الله. در واقع این قسمت، روابط و وظایف انسان را با خودش و با جهان و خدا توضیح میدهد.
اصطلاحات رایج در تصوف [ویرایش]
وحدت وجود [ویرایش]
یکی از اهم اصول و مبانی اعتقادی عرفاست. از دید عرفا، هر چیزی دو وجه دارد: وجهی به سوی خود و وجهی به سوی خدا، که به حسب اعتبار، وجه نخست، عدم است و وجه دوم، موجود. در نتیجه جز خدا و وجه او، موجودی نیست.
شریعت، طریقت، حقیقت [ویرایش]
عرفا، مردم را اعم از عوام، خواص و خواص الخواص، به سه رتبه تقسیم میکنند: ابتدا، وسط و نهایت. از همین رو، شرع نبوی و وضع الهی (دستورات و دین خدا) را نیز به سه وجه تقسیم میکنند: شریعت برای ابتدا، طریقت برای وسط و حقیقت برای نهایت. توجه کنید که این دسته بندی، تقسیم بندی نیست! یعنی رابطه طولی یا به عبارت دیگر، ظاهر و باطن بر قرار است. به طوری که می توان گفت حقیقت، باطن طریقت و شریعت، ظاهر طریقت است.
طریقت به معنی راه و روش است. مرحله بعد از شریعت در ادیان به حساب میآید.
پانوشتهها [ویرایش]
↑ مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، ج۲، ص۸۳
↑ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، نمط نهم
↑ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، نمط نهم
↑ نهج البلاغه خطبه ۲۱۸، به نقل از کتاب کلیات علوم اسلامی، مطهری، ص ۲۱۹
↑ مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، ج۲، ص۸۹
↑ ابن عربی، فتوحات مکیّه، جلد دوم، ص۱۱۱
منابع [ویرایش]
مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، ج2
سید یحیی یثربی، فلسفه عرفان
مرتبط [ویرایش]
تصوف
گنوستیک
عشق عرفانی
پیوند به بیرون [ویرایش]
در جست و جوی خدا با عرفان
سایت کلامی خالص برای رد فلسفه وعرفان به نام برهان نیوزwww.borhannews.com
دستنوشتههای عرفانی شهید دکترچمران-نمیخواهم نماز بخوانم
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ عرفان موجود است.
[نمایش]
ن • ب • و
الهیات
[نمایش]
ن • ب • و
دین
هذه المقالة بحاجة إلى إعادة کتابة باستخدام التنسیق العام لویکیبیدیا، مثل استخدام صیغ الویکی، وإضافة روابط. الرجاء إعادة صیاغة المقالة بشکل یتماشى مع دلیل تنسیق المقالات. بإمکانک إزالة هذه الرسالة بعد عمل التعدیلات اللازمة.
وسمت هذا المقالة منذ: دیسمبر 2009
هذا المقال أو المقطع ینقصه الاستشهاد بمصادر. الرجاء تحسین المقال بوضع مصادر مناسبة. أی معلومات غیر موثقة یمکن التشکیک بها وإزالتها.(دیسمبر 2009)
غموضیة (بالإنجلیزیة: Mysticism) (من μυστικός الیونانیة، mystikos، والشروع فی دین سر) [1] هو السعی لتحقیق بالتواصل مع، مع الهویة، أو الإدراک الواعی لحقیقة واقعة فی نهایة المطاف، الألوهیة، الحقیقة الروحیة، أو الله من خلال التجربة المباشرة، الحدس، غریزة أو البصیرة. Mysticism المراکز عادة على ممارسة أو الممارسات التی تهدف إلى رعایة تلک التجارب أو الوعی. التصوف قد تکون ثنائیة، والحفاظ على التمییز بین الذات والإلهیة، أو قد یکون nondualistic. اختلاف التقالید الدینیة وقد وصفت هذه التجربة الصوفیة الأساسیة بطرق مختلفة :
البطلان والاستیعاب داخل الله لانهائی الخفیفة (Hassidic المدارس الیهودیة)
غیر کاملة للهویة مع العالم (Kaivalya فی بعض المدارس الهندوسیة، بما فی ذلک Sankhya والیوغا ؛ Jhana فی البوذیة)
التحریر من دورات الکرمة (موکشا فی الیانیة والهندوسیة والبوذیة فی النیرفانا)
عمیق الصلة الجوهریة للعالم (ساتوری فی ماهایانا البوذیة والطاویة تی فی)
الاتحاد مع الله (Henosis فی الأفلاطونیة الحدیثة وTheosis فی أوروبا الشرقیة والمسیحیة الکاثولیکیة، براهما - Prapti أو براهما - السکینة فی الهندوسیة)
الفطری معارف (العرفان والتصوف فی الإسلام)
تجربة واحدة فی الطبیعة الحقیقیة هناء (سامادهی Svarupa - Avirbhava فی الهندوسیة والبوذیة)
رؤیة النور، أو أن "الله"، والجمیع ([قوکریسم])
التنویر أو الإضاءة هی شروط عامة الإنجلیزیة لهذه الظاهرة، مشتقة من اللاتینیة illuminatio (یطبق على الصلاة المسیحیة فی القرن 15th)، واعتمد فی الترجمة الإنجلیزیة من النصوص البوذیة، ولکن استخدامه بشکل فضفاض، لوصف حالة من تحقیق باطنی بصرف النظر عن العقیدة.
الصوفی التقالید شکل شبه التیارات داخل أکبر التقالید الدینیة، مثل داخل الکابالا الیهودیة والتصوف فی الإسلام، فیدانتا وکشمیر شیفیسم داخل الهندوسیة، والتصوف المسیحی داخل المسیحیة، ولکن غالبا ما یعامل بالشک والریبة، وأحیانا تجرى بشکل مستقل، من قبل الجماعات الأکثر تقلیدیة أو فی التیار الرئیسی على دین معین، وذلک بسبب ترکیز الصوفیون على الخبرة المباشرة والحیة تحقیق أکثر من مذهب. التصوف فی بعض الأحیان التی اتخذتها المتشککین أو أتباع التیار کما مجرد التشویش، وإن کان الصوفیون توحی أنها هی التی تقدم الوضوح من نوع مختلف، أو نوع. فی الواقع، هناک فرضیة اساسیة فی کل ما یقرب من مسار باطنی، وبغض النظر عن الانتماء الدینی، هو أن تجارب الوعی الإلهی، والتنویر، والاتحاد مع الله التی ممکنا عبر الطرق الصوفیة، هی متاحة للجمیع من هو على استعداد لمتابعة ممارسة نظام معین باطنی. داخل المدرسة نظرا باطنی، أو المسار، فإنه من المحتمل جدا للنهج باطنی إلى أن ینظر إلیه باعتباره العلم الإلهی، وذلک بسبب المباشر، ورفع الوعی للتکرار نهج باطنی یمکن أن تقدم على أی شخص، بغض النظر عن الروحیة أو الدینیة السابقة للتدریب.
بعض التقالید الصوفی یمکن استبعاد صلاحیة التقالید الأخرى. ومع ذلک، الصوفی تقالید تمیل إلى أن تکون أکثر تقبلا للتقالید الصوفی غیرها من إصدارات غیر باطنی تقالیدهم. هذا یستند إلى فرضیة أن اللاهوت خبرة قادر على جلب الصوفیون أخرى لتقالیدهم الخاصة إذا لزم الأمر. بعض، ولکن لیس کل شیء، الصوفیون، بل هی منفتحة على فکرة أن تقالیدهم قد لا تکون الصیغة الأکثر عملیة لممارسة الصوفی.
معظم التقالید الصوفی على حد سواء الموجب (+) والسالب (--) قیم التجربة الصوفیة ضمن التقالید الخاصة بها. أحد الأمثلة على ذلک فی العصر الجدید التقلید، والتی تدعو ببساطة هذه القیم الإیجابیة والسلبیة فی مجال الطاقة. مثال آخر هو فی الیهودیة والمسیحیة، والتقالید الإسلامیة، والذی من شأنه أن یشیر إلى هذه الأمور بوصفها تأثیر المشروبات الروحیة الخیر والشر، أو الخیر والشر العوالم—فی حالة الخروج من تجربة الهیئة.
[نمایش]ع · ن · ت
فلسفة الدین
ردهها: عرفان درونگرایی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
عرفان . [ ع ِ ] (ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شناختن . (زوزنی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شناختن . باز...
عرفان . [ ع ِ ] (اِخ ) نام زنی سرودگوی که در این فن ید طولی داشت . (منتهی الارب ). یکی از مغنیه ها و آوازه خوانهای عصر عباسی ، و معاصر عریب ...
عرفان . [ ع ِ رِف ْ فا ] (ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی . (از منتهی الارب ). || درک کردن به یکی از حواس خمسه . || اقرار کردن به ...
عرفان . [ ع ِ رِف ْ فا / ع ُ رُف ْ فا ] (ع اِ) جندب کلان و بزرگ مانند ملخ . و آن جز در گیاه «رمث » و «عنظوان » یافت نشود. ویا کرمکی است که د...
عرفان . [ ع ِ رِف ْ فا ] (اِخ ) نام صاحب آن راعی و چوپان که در حق صاحب خود چنین گفته است :کفانی عرفان لکری و کفیته کلوء النجوم و النعاس ...
عرفان . [ ع ِ رِف ْ فا ] (اِخ ) گویند جایگاهی است به عینة. (از معجم البلدان ).
عرفان . [ ع ُ ] (اِخ ) معلی بن عرفان . تبع تابعی است . (منتهی الارب ).
عرفان . [ ع ُ رُف ْ فا ] (اِخ ) نام کوهی است . (معجم البلدان ). کوهی است . (منتهی الارب ).
عرفان، در لغت[۱] به معنی «شناختن» است و برمبنای ریشه عَرَفَ در زبان عربی می باشد.[۱] تاکنون چندین کلمه از آن مشتق شده است. مانند اِعتِراف، مُعرِّف، مَ...
خدا را بهتر شناختن همراه با آرایش عرفانی روح از هر نوع پلیدی و گناه