اجازه ویرایش برای همه اعضا

اشتغال

نویسه گردانی: ʼŠTḠAL
1_ اشتغال: انجام دادن کاری در راستای برآورده کردن نیازهای زندگی. (مهندسی سیاست/امرائی،حسن/شوکا،تهران 1388) ص199

2_ حسن امرائی عبدولی اشتغال را به زبان ساده این گونه تعریف می کند: جایی از درآمد مالی که در نتیجه ی آن بتوان ابتدایی ترین شکل زندگی در هر زمانی را متناسب با نیازمندی های آن فراهم نمود. (مهندسی سیاست/امرائی،حسن/شوکا،تهران 1388) ص199
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
اشتغال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) به کاری پرداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشغول شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ) (مؤید الفضلا). به کاری درشدن . به...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: فیدار fidār (دری)***فانکو آدینات 09163657861
عدم ایفای عهد - نپرداختن دین و تعهد
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اشتغال داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) مشغول بودن به کاری . سرگرم بودن به کاری . || توجه قلبی به کسی یا چیزی : زنده دلا مرده ندانی ک...
اشتغال ورزیدن . [ اِ ت ِ وَ دَ ](مص مرکب ) به کاری سرگرم شدن . به کاری مشغول شدن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.