اجازه ویرایش برای همه اعضا

بانو

نویسه گردانی: BANW
از واژگان پارسی باستان و برگرفته از عنوان "رایت آ با آنو" به معنی " پرتو ایزدی... یا برکت پروردگار" بوده است. بتدریج

"آبا آنو" به "بانو" تبدیل شد که همچون عنوان دیگری همراه با احترام برای "زن" در جامعه ی پارس بکار رفت. واژگان "خان و خانم ... بیگ و بیگم" از زبان مغولی وارد پارسی شد که برای مرد و زن بکار می بردند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
بانو صحرا. [ ص َ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران که در 27 هزارگزی شمال باختر مرکز بخش و6 هزارگزی راه شوسه ...
بانو کندال . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیکشهر شهرستان چابهار که در 18 هزارگزی شمال خاوری نیکشهر و 6 هزارگزی شمال شوسه ٔ نیکشهر به ایر...
گیهان بانو. [ گ َ / گ ِ هام ْ ] (اِ مرکب ) بانوی جهان . (فرهنگ رشیدی ). ملکه . آن بانو که پادشاه باشد.
شیرین بانو: زن و خانمِ ارجمندی که،کامله و همه چیز تمام باشد و سخنانش تاثیره خوشایند و مثبتی رویِ شنوندگان بُگذارد،خانمی با کمالات و برجسته....(خانمی ب...
شاهزاده بانو. [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) شاهزاده خانم . بانو که نسب بشاه برد : ای شاهزاده بانوی ایران بهفت جداقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم اس...
خَلَف بن اَحمَد (خلف بن ابو جعفر بن لیث) ملقب به امیر خلف بانو، آخرین امیر صفاری بود که از حدود سال ۳۵۲ تا ۳۹۳ قمری[۱] که غزنویان بر آنها چیره گشتند ب...
امیرخلف بانو. [ اَ خ َ ل َ ف ِ ] (اِخ ) امیرابواحمد خلف بن احمدبن محمدبن خلف بن لیث صفاری . از ملوک سیستان و از خاندان صفاری است . مادرش [ ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.