اجازه ویرایش برای همه اعضا

استاد

نویسه گردانی: ʼSTAD
استاد، اِ سْ (بن‌واژه کوتاه = مصدرمرخم از استادن. ) پایداری. مقاومت. ایستاده گی || ایستادن. || گونه‌ی گذشته‌ی ساده از بن واژه‌ی استادن.
ثنـا گفـت بـرکار و استادشان
ز مرهم بها خون‌بها دادشان هاتفی
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بر استاد کردن . [ ب َ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درست کردن . درست آمدن . (فرهنگ فارسی معین ) : ما را هرچه اندیشه میکنیم بر استاد نمیکند که ده هز...
چم استاد حسین . [ چ َ م ِ اُ ح ُس َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از مزارع قریه ٔ طایقان قم است که در کنار علیای رودخانه ٔ این ش...
استاد اسفراینی . [ اُ دِ اِ ف َ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به ابواسحاق (ابراهیم بن محمدبن ابراهیم بن مهران ) اسفراینی شود.
مسجد استاد شاگرد. [ م َ ج ِ دِ اُ گ ِ ] (اِخ ) از بناهای قرن نهم شهر تبریز و فعلاً مخروبه است . رجوع به «جامع تبریز» در ردیف خود و جغرافیای سیا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.